منشأ گرایش به «ظاهرگرایی» چیست؟
- اخبار ویژه نامهها
- اخبار حوزه و روحانیت
- 09 دی 1404 - 13:06
به گزارش گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدمهدی موسوی، در یادداشتی به موضوع «انفعال ساختاری، بحران عاملیت» پرداخت. وی نوشت: انفعال در برابر ساختارها و ضعف در عاملیت، ریشهی اصلی میل و گرایش به «اخباریگری» و «ظاهرگرایی» است. در مقابل، فهم صحیح عاملیت انسان و فعالسازی عقل و اراده در مدیریت و پویاییبخشی به ساختارهای اجتماعی، زمینهساز شکلگیری نظام اجتهاد و حکمت خواهد بود.
یکی از پرسشهای اساسی این است که چرا برخی از افراد، بهخصوص آنانی که پیشینههای انقلابی، اجتماعی و حتی تحصیلات فقهی، اصولی و کلامی و حتی فلسفی و عرفانی دارند، به ظاهرگرایی و اخباریگری متمایل میشوند؟
انفعال در برابر ساختارها: ریشهی گرایش به اخباریگری
دلایل مختلفی را میتوان برای این تغییر مبنا و تغییر جهت مشخص کرد، اما یکی از مهمترین عوامل این تغییر مسیر از عقلانیت، اجتهاد و حکمت به سمت اخباریگری، این نکته است که عموم این افراد پس از مدتی کنشگری اجتماعی و حضور در ساختارهای حاکمیتی، دچار انفعال درونی میشوند؛ زیرا احساس میکنند که ساختارهای اجتماعی و حکومتی از یک تصلب، سفتی و یکنواختی برخوردارند و امکان بازسازی و پویایی آنها وجود ندارد لذا دچار اضطراب و نگرانی نسبت به آینده میشوند.
این انفعال در برابر ساختارها و ضعف در عاملیت، آنها را به دستگاه فکریای پناهنده میکند که بحث مسئولیت اجتماعی را از دوششان بردارد، نگرانی و اضطراب نسبت به آینده را از آنها بگیرد و آنها را مشغول به سلسله امور فردی، شخصی و ناظر به آخرت کند تا به آرامشی درونی دست یابند. انسانهای منفعل بهدنبال فرار از مسئولیتها، نگرانیها و اضطرابهایی هستند که در فضای جامعه و بهخصوص در ساختارهای حکومتی و سیاسی وجود دارد؛ چرا که در برابر مردم و اشکالات و اعتراضات آنان در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نمیتوانند پاسخگو باشند. اینجاست که به سمتی میروند که با رویکرد «آسته برو، آسته بیا» بتوانند به بحران هویتی و شخصیتی خود پاسخ دهند.
این نکتهای است که همواره در فضای حاکمیتهای دینی وجود دارد؛ چرا که حاکمیتهای دینی به واسطهی آرمان توحید، استقلال و عدالتخواهی، همواره در معرض تهاجم، دشمنی و تخریب و آخرین هستند. در فضای رسانهای نیز دشمن پیوسته تلاش میکند که رابطه بین دولت و ملت و همچنین علمای دین (به عنوان نماینده دولت) و مردم جامعه را تیره و تار کند، مردم را نسبت به حوزویان و مسئولان حکومت دینی بدبین سازد و فاصله و شکاف اجتماعی را به وجود آورد. این فاصله و شکاف باعث میشود که برخی نسبت به آینده احساس تردید و نکاتی کنند، احساس بی فایدگی در حاکمیت دینی نمایند و گمان کنند که تشکیل حکومت صحیح نبوده است. این «انفعال درونی» به تقویت فکرهای اخباریگرایی، ظاهرگرایی و باطنگرایی و حتی صوفیگری منجر میشود و افراد را از مسیر اصلی خود بازمیدارد.
احیای عاملیت، زمینهساز اجتهاد و بازسازی انقلابی ساختارهای معیوب
اما در مقابل، اگر کسی فهم صحیح و درستی از جامعه داشته باشد و پیچیدگیهای ساختارهای اجتماعی، نظامی، اداری و اقتصادی را درک کند، میداند که ساختارها همواره امکان بازسازی انقلابی و پویایی درونی را دارند. شرط مهم این بازسازی و پویایی ساختارها، فهم عاملیت است. انسانها باید عاملیت خود را کشف کنند و به فعالسازی عقل و ارادهی خویش توجه کنند.
اینجاست که باید تراث و میراث فکری را بر پایهی یک منطق، عقلانیت و دستگاه اجتهادی دقیق مطالعه و فهم کنند تا بتوانند متناسب با تحولات زمانه و تغییرات ساختارها، ابتدا خود را بازسازی نموده و سپس به سمت بازسازی انقلابی و پویایی سازمانها بپردازند.
در این مسیر است که زمینه برای اجتهاد، فقاهت، حکمت، فلسفه و عقلانیت باز میشود. این آدمهایی که عاملیت خود را پیدا میکنند، روزبهروز میل بیشتری به اجتهاد، حکمت، فلسفه و کلام پیدا خواهند کرد. این انسانها بیشتر تلاش میکنند زیر بار مسئولیتهای بزرگ بروند و با استقامت و صبر به سمت بازسازی انقلابی ساختارهای معیوب و متصلب حرکت میکنند.
جمعبندی
در یک تشخیص راهبردی باید گفت گرایش به اخباریگری، ظاهرگرایی یا باطنگرایی یک انتخاب صرفاً فقهی نیست، بلکه یک پناهگاه فکری است که در پاسخ به بحران «عاملیت» در مواجهه با «ساختارهای متصلب» شکل میگیرد. زمانی که کنشگران کلیدی (با پیشینه فکری یا انقلابی) دچار انفعال میشوند و در خود ضعف عاملیت میبینند، نطام فکریشان را به سمت الگویی تغییر میدهند که مسئولیتپذیری اجتماعی و سیاسی را سلب کند و آرامش را در امور فردی و اخروی جستجو نماید.
چالش محوری این افراد این است که انفعال درونی و ضعف عاملیت، مستقیماً به کاهش توان پاسخگویی در برابر مردم و ساختارهای معیوب منجر میشود. این بحران در فضای حاکمیتهای دینی، به دلیل تهاجم رسانهای و تحریمهای بیرونی، تشدید شده و به شکاف میان علما و جامعه دامن میزند. نتیجهی این فرسایش فکری، ایجاد تردید وجودی و احساس بیفایدگی در مورد اصل تشکیل حکومت و کنشگری اجتماعی است. این چرخه، بهطور خطرناکی ساختار را به سمت تصلب بیشتر و ذهنیتها را به سمت انفعال عمیقتر سوق میدهد.
برای خروج از این چرخه، راهبرد باید بر فعالسازی عاملیت انسانی متمرکز شود.
1. پذیرش امکان تغییر و پویایی ساختارها: باید این درک را تقویت کرد که ساختارها، هر اندازه هم که متصلب باشند، همواره امکان «بازسازی انقلابی» و پویایی درونی را دارند و نقش اصلی بر دوش انسانهایی است که عاملیت خود را شناخته و زیر بار مسئولیتهای بزرگ میروند.
2. بازگشت به مبنای عقلانی تحول و تغییر: عاملیت فعال و کنشگری سازنده با اجتهاد و حکمت عقلانی گره خورده است. افراد باید با تکیه بر عقل و ارادهی فعال، میراث فکری را متناسب با تحولات زمانه بازخوانی کنند.
3. پذیرش مسئولیت تغییر: این احیای فکری، افراد را ترغیب میکند که داوطلبانه زیر بار مسئولیتهای بزرگ بروند و با استقامت، هدایت فرآیند «بازسازی انقلابی و پویای ساختارها» را بر عهده بگیرند.
خلاصه فعالسازی عقلانیت و اراده (عاملیت)، نه تنها یک کنش فکری، بلکه یک مسئولیت راهبردی برای تضمین حیات پویا و مستمر ساختارهای اجتماعی و سیاسی است. نتیجه آن ممانعت از ظاهرگرایی و رفتن به سمت اخباریگری و انفعال آدمی در برابر ساختارهای اجتماعی است.
انتهای پیام/