اگر نیاز به امنیت کودک تأمین نشود چه تبعاتی دارد؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، نخستین سمینار آموزشی کالبدشکافی طلاق و مشاجرات خانوادگی با شرکت کارکنان ادارات و دستگاه‌های دولتی در جهاد دانشگاهی همدان برگزار شد و پژوهشگر و مدرس این دوره، با نگرشی نو از منظر علوم مختلف ِعصب شناسی، زیست شناسی، ژنتیک، الهیات و فلسفه‌ ذهن، عوامل ایجاد تنش‌ها را بررسی کرد.

احمدرضا قبادی، محقق و پژوهشگر علوم، بنیانگذار کوانتوم تراپی در حاشیه این سمینار در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم گفت: سلامت روان و ثبات هیجان انسان در گرو برآورده شدن 5 نیاز بنیادی سیستم عصبی از جمله هموستاز به معنای توانایی مغز و بدن برای حفظ تعادل درونی در یک محدوده سالم است، حتی وقتی که شرایط بیرونی بدن مدام تغییر می‌کند اگر این عملکرد مختل شود بقا به مخاطره می‌افتد.

وی با بیان اینکه نیاز بعدی نیاز به امنیت است که اگر برآورده نشود مغز به حالت بقا فرو می‌رود، افزود: در این حال بخش منطق و عقلانیت تعطیل شده و رفتارهای محافظتی و خودکار از جمله ستیز و گریز و فریز یا تسلیم در اولویت مغز قرار می‌گیرد و با ترشح مضاعف کورتیزول و آدرنالین مزمن به کورتکس یا بخش خودآگاه و عقلانیت مغز و بقیه اعضای بدن آسیب وارد می‌کند.

قبادی بیان کرد: در این شرایط تک تک سلول‌های بدن در اثر این ناامنی از رشد و ترمیم و پویایی دست بر داشته و فقط به فکر حفظ بقا هستند که این حالت در بلندمدت  به التهاب، تخریب سلول‌ها و اختلالات هورمونی منجر می‌شود، همچنین نیاز به دلبستگی و پیوند، استقلال و اثرگذاری و نهایتاً معنا و انسجام به وجود می‌آید.

مدرس این دوره اظهار کرد: به هر میزانی که این نیازها در دوران شکل‌گیری و تثبیت شخصیت به خوبی برآورده نشوند سلامت روان و ثبات هیجان مختل  شده و نتیجه این اختلال در روابط اجتماعی و عاطفی فرد در بزرگسالی نمایان می‌شود.

قبادی عنوان کرد: متاسفانه به دلیل ویژگی‌های ژنتیکی و شرایط ناایمن محیطی غالباً نیازهای بنیادی سیستم عصبی به خوبی پاسخ داده نمی‌شود، به همین خاطر مغز که یک سیستم پیچیده و هوشمند هست به صورت ناخودآگاه درصدد جبران و پرکردن خلأ بوجود آمده است، اما از آنجا که در مرحله شکل‌گیری شخصیت مغز به دلیل ناامنی ناشی از فقدان یک مراقب پاسخگو و حامی بیشتر در حالت بقا قرار داشته بخش شناخت و یادگیری مغز عملاً تعطیل بوده و فرد از آگاهی لازم برای رویارویی با چالش‌ها و مشکلات زندگی برخوردار نیست.

وی افزود: مضافا اینکه در دوران کودکی، عملاً بخش آگاه مغز هنوز رشد نکرده و ناخودآگاه در حال  بارگذاری اطلاعات و شکل‌گیری باور و مدارهای عصبی است که با شرطی‌سازی عصبی، تجربه‌های هیجانی و تربیت در ناخودآگاه ذخیره می شوند تا بعدها مبنای 95 درصد از عملکرد روزمره ما در رابطه با اطرافیان و نزدیکان قرار گیرد.

محقق و پژوهشگر علوم، بنیانگذار کوانتوم تراپی  عنوان کرد: متاسفانه غالبا  آموخته‌های ما در سنین کودکی  نادرست و مخرب است و به دلیل اینکه بخش شناخت و عقلانیت مغز هم بیشتر در حالت بقا قرار داشته از شناخت و آگاهی لازم برخوردار نمی‌شود، به همین دلیل با وجودی که از نظر سنی بزرگ شدیم ولی رفتارهای ما غالباً از پختگی و عقلانیت لازم برخوردار نیست.

 قبادی تصریح کرد: این امر در زندگی روزمره به ویژه در برخورد با همسر که مخاطب اصلی رفتارهای ناخودآگاه مشکل ساز می‌شود، اگر چه مغز به صورت خودکار درصدد جبران و پرکردن خلأ بوجود آمده و رفع نیازهای خودش برمی‌آید، اما چون از آگاهی لازم برخوردار نیست ابزار نامناسب را در زمان نامناسب به کار می‌گیرد.

به گفته او، ازدواج برای چنین افرادی، نه فرصتی برای مودت، بلکه میدانی برای جنگِ نیازهای برآورده‌نشده می‌شود. هر یک از زوجین، غافل از زخم‌های دیگری، تنها در پی مرهم‌نهادن بر دردهای خود هستند، در این میان، سازوکارهای طبیعی بدن نیز خیانت می‌کنند: سیستم دوپامین ممکن است فرد را به چرخه‌ی مخرب مشاجره معتاد کند و ژن‌ها، او را مستعد انفجارهای هیجانی سازند.

قبادی سری به مثال‌های عینی که شاید برای بسیاری از زوجین رخ داده باشد زد و گفت: فرد سعی می‌کند از راه مشاجره و رفتارهای مخرب به خواسته خود برسد، به همین خاطر فردی که خلأ عاطفی دارد به جای برآورده کردن نیازهای خودش از راه منطقی به رفتارهای بدوی و آموخته های دوران کودکی متوسل می‌شود، فریاد می‌زند که شنیده شود، قهر می‌کند و فاصله می‌گیرد تا دیده بشود، فحاشی می‌کند، تهمت‌ می‌زند، تحقیر می‌کند تا حرمتش حفظ شود، کتک می‌زند که بگوید نیاز به نوازش و آغوش دارد.

محقق و پژوهشگر علوم، بنیانگذار کوانتوم تراپی بیان کرد: در واقع مشاجره زبان، بیان ذهن زخم خورده ای است که زمین و زمان را زیر و رو میکنه برای  حفظ  تعادل از دست رفته  سیستم عصبی، به امید مرهمی تازه برای زخم کهنه  نادیده گرفته شدن، بی ارزش شمرده شدن و سایر محرومیت‌های عاطفی که از بدو تولد تا پیش از ازدواج به دوش کشیده و ازدواج و زندگی مشترک برای چنین فردی بیشتر فرصتی است برای خود محوری، اثبات شایستگی و مرتفع ساختن نیازهای برآورده نشده غافل از اینکه همسر ما هم نیازهای برآورده نشده ای دارد که او هم زندگی مشترک را مجالی برای رفع نیازهای خود می‌داند.

وی اظهار کرد: همین خودمحوری و ذهن ضعیفی که قادر نیست دیگری را ببیند نقطه آغاز مشاجرات و درگیری‌هایی است که اگه به موقع مدیریت نشود فرسایش روانی به دنبال خواهد داشت و خانه و خانواده به جای آنکه کانون امنیت و التیام زخم‌های کهنه و ابزاری برای رسیدن به آرامشی باشد که مهمترین هدف ازدواج از دید قرآن است به میدانی برای اثبات برتری، فرسایش روح و عمیق تر شدن زخم های گذشته می‌شود.

قبادی گفت: در این میان ویژگی‌های طبیعی بدن از جمله تناقض سیستم دوپامین که فرد را معتاد به مشاجره می‌کند و حساسیت محور استرس و اختلال ژن‌های کلیدی شخصیت که فرد را مستعد انفجارهای احساسی می‌کند و نیز تفاوت فرکانس امواج الکترومغناطیس قلب و مغز که ناشی از اختلاف آگاهی و احساس ناامنی است، همچنین قرار گرفتن سلول‌های بدن در حالت بقا همه و همه مزید بر علت می‌شوند تا از مودت و رحمتی که از دید قرآن دو شرط اصلی برای  رسیدن به آرامش هست فاصله بگیرند و به نقطه جدایی و سردادن فریاد هذا فراق بینی و بینک نزدیک شوند.

به گزارش تسنیم، فاصله‌گیری تدریجی از «مودت و رحمت» قرآنی و حرکت به سوی فرسایش روحی و جدایی است. این سمینار، در نهایت، این پرسش اساسی را به جا گذاشت: آیا می‌توان پیش از آنکه مشاجره، زبان رابطه شود، به مغز و قلب‌های زخمی، سوادِ هیجانی و زبانِ سالمِ عشق را آموخت؟ پاسخی که شاید کلید کاستن از آمار تلخ طلاق در سایه‌ی خانواده‌های به ظاهر سالم باشد.

انتهای پیام/