دوران کلیگویی درباره الگوی سوم تمام شده است / برچسب فمنیستی زدن به لایحه تأمین امنیت زنان از سوی نوتحجرگرایان
مریم اردبیلی: گفتمان الگوی سوم از یک بحث کلیگویی مبهم به حوزه اجتماعی و نخبگانی، سپس به مصادیق علی الارض و حوزه سیاست گذاری و در حال حاضر هم به سپهر سیاسی منتقل شده است و قاعدتاً جبههبندی و خطکشیها خودش را میتواند واضحتر نشان بدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم: طیبه مجردیان: رویداد «هفته الگوی سوم» به منظور ایجاد توجه عمیق و پایدار درباره مفهوم الگوی سوم و ابعاد گوناگون آن در محل خانه اندیشهورزان از 15 اسفند تا 18 اسفند در حال برگزاری است. دکتر مریم اردبیلی مدیرکل امور زنان و خانواده شهرداری یکی از سخنرانان در این رویداد بودند که با عنوان «آینده الگوی سوم» به بیان نظرات خود در این زمینه پرداختند. مشروح این سخنان را در ادامه میخوانید.
پیام رهبری به کنگره هفت هزار زن؛ نقطه عطفی از نگاه همه کنشگران حوزه زنان
اتفاق خوبی است که فرمایشات حضرت آقا را باز خوانی کنیم. این مناسبتها فرصت خوبی برای یادآوری است. پیام آقا به کنگره هفت هزار زن شهید از نگاه همه کنشگران حوزه زنان، نقطه عطفی به شمار میآید. من با یک حرف تلخ، صحبتم را شروع میکنم و در آخر هم به آن برمیگردم. همینکه هنوز با بازخوانی نگاه امامین انقلاب به زنان، خصوصاً وقتی که مصادیق عینی آن را بیان میکنند، مثل آنچه که در جلسه اخیر دیدار زنان با حضرت آقا و جلسه سال گذشته اتفاق افتاد، شگفتزده و ذوقزده میشویم، معنی آن این است که هنوز با نگاه امامین انقلاب به جایگاه زنان و نقشی که برای زن در تمدنسازی آینده داشتهاند و دارند، خیلی فاصله داریم. یک جملهای در فرمایشات این دفعه آقا بود که به این اشاره داشت که من همان حرفهای قبلی را دارم میزنم و شاید بسیاری از حرفهای من تکراری است. شما وقتی این را جستجو کنید در پیام آقا به کنگره 7 هزار زن شهید و عقبتر از آن، قبل از انقلاب در طرح کلی اندیشه حضرت آقا، نشانههایش را پیدا میکنید. یعنی خود حضرت آقا به عنوان یک خبر نمیگویند که ای زنان ایران از امروز به بعد قرار است این اتفاقها بیفتد. به عنوان یک گزاره بدیهی با مبانی ما بیان میکنند و ما هنوز ذوق زده و شگفت زده میشویم. وقتی ما که خودمان را فعال این عرصه میدانیم و در جبهههای مختلفی مواجهه میکنیم که این حرف را جلو ببریم، ذوق زده میشویم یعنی بدانید چه خبر است؟! با این حرف تلخ شروع میکنم ولی با وجود اینکه هنوز با قله فاصله داریم، عرصههایی باز شده و برهههایی رد شده است و شاید اگر تاریخچه گذشته را مرور کنیم به این نتیجه برسیم که در کل جلو رفتهایم.
اول بحثم به صورت اجمالی عرض میکنم کجا ایستادهایم و در چه جهانی صحبت میکنیم؟ از جهت پیشرانهایی که بر بحث زنان تأثیرگذار است و خود پیشران زنانه که در بقیه عرصهها دارد اثر میگذارد. یک نگاهی به آن میکنم و بعد سعی میکنم برگردم به زمان حال و بحث روی زمین الگوی سوم را در آینده پیش رویی که دارم میبینم و احساس میکنم با شما به اشتراک میگذارم.
در حال حاضر زمینه تحقق الگوی سوم بیش از گذشته فراهم شده است
الگوی سوم زن، ظرفیت تحققی را در کانتکسها و ساختارهای مختلف لازم دارد که لزوماً همیشه وجود نداشته است.
این که ما امروز میبینیم بیش از همیشه درباره مصادیق و جزئیات الگوی سوم بحث درمیگیرد و حتی روی این موضوع بیشتر دعوا و جبههبندی میشود برای این هست که زمینه تحقق آن بیش از گذشته فراهم شده است.
یعنی الگوی سوم زن، سی چهل سال پیش یک نوع ظرف تحقق داشته، این ظرف تحقق الان متفاوت شده و در آینده هم متفاوتتر است. به نظر میآید در آن ظرف قدیم فقط مصادیق و مواردی میتوانستند محقق شوند اما هرچه به سمت الآن و آینده میرویم، امکان قوت گرفتن و تبدیل شدن آن به یک جریان، نه فقط در کشور ما، در کل فضای امت اسلامی و حتی جهان، محتملتر به نظر میرسد.
الآن حتی خود پیشران زنانه شدن، یک پیشران اثرگذار و جدی است. یعنی اگر من بخواهم بگویم کلان روندهای آینده ما، حالا چیزی که خیلی پیش پا افتاده و دم دستی به ذهن همه میرسد کلان روایت فناوری است که البته به نظر من آینده را نباید انقدر فناوری زده تصور و ترسیم کرد، کلان روندهای اجتماعی اقتصادی، کلان روند جهانی شدن، فردگرایی، کلان روند جمعیتی، اقتصاد، آموزش، همه اینها قاعدههای تغییری هست که ما در این بسترها باید فهم کنیم داریم به کجا میرویم؟ شاید سوال شما که کلان روندها چه تأثیری در حوزه زنان دارند، سوال درستی است اما خود زنانه شدن و ضد زنانه شدن هم کلان روندهای موثری هستند، یعنی ما در یک فضای اجتماعی قرار گرفتیم که از سالها قبل یک الگوی نگاه به زنها خصوصاً در جوامع غربی، و یک تحقیر جدی زنانگی و زنان منجر به بازخورد انفعالی و استفاده و سوء استفاده بسیاری از مکاتب و دیدگاهها از آن شد. و منجر به این شد که تفکرات فمنیستی پا گرفت و جلو رفت و مبنای خیلی از تغییرات در جهان شد.
داستان فمنیسم: از تقاضای حقوق اولیه تا انکار جنسیت
فمنیسم در واکنش انفعالی به تحقیر، اول به دنبال آن بود که زنانگی را از آن تحقیرشدگی در بیاورد؛ در نتیجه اول از حق رای و حق مالکیت شروع شد ولی بعد حقهای دیگری را هدف قرار داد.جریان فمینیستی جلوتر رفت و در یک نقطهای از این حق خواهیهای اولیه به یک اوجی رسید که به نظرش رسید نهایت درجه برابری و تشابه حقوق انسانی بین زن و مرد، فقط با یک راه مقدور است، یعنی فقط یک راه را برای برون رفت از آن تحقیر و از آن جنس دوم و فرودستی، پیش پای زنان گذاشت و آن انکار زنانگی بود.
خب از دهه 60 که فرایندها شروع شد در دهه 90 به اینها رسید. رویکرد اصلی از سال 2000 به بعد، انکار زنانگی و حتی انکار مردانگی و انکار دوجنسی بودن انسان و این دوگانه قطعی تاریخ بشریت، میشود؛ طیفی شدن جنسیت، ابهام جنسیت، سیالیت جنسیت، اینها همه بعد از آن انکار زنانگی آمد.گفته شد اصلاً جنسیتی وجود ندارد که بخواهد بر مبنای آن فرادستی و فرودستی شکل بگیرد. اساساً زنانگی و مردانگی وجود ندارد. قبلش میگفتند کلیشه جنسیتی و سقف شیشهای، اینها دال بر این است که ما باید کاری کنیم که دخترانمان تحت تأثیر آن کلیشهها قرار نگیرند، تربیتی شوند که شبیه مردان شوند ولی بعد گفتند مردانگی و زنانگی از اساس وجود نداشته و اینها همه برساخت اجتماع یا ما است. این انکار و پاک کردن صورت مسئله زنانگی و مردانگی، اتفاقی هست که در دو دهه گذشته، بیش از همیشه شاهدش هستیم. پس یک روندی به معنای حفظ حقوق زنان، زنانه شدن و فمنیسم شکل گرفت و در ادامه خودش به حذف زنانگی و حذف مردانگی و کلاً حذف جنسیت رسید.
جهان مدرن در جستجوی زنانگی گم شده
از آن طرف روندهای دیگر هم حرکت کردند و این اقتضائات در جهان مدرن به اوج خود یعنی انکار جنسیت رسید. در جهان مدرن مدل حکمرانی، مدل اقتصاد، مدل حرکتهای اجتماعی، گروههای میانی، فردگرایی، تغییرات خانواده و خیلی تغییرات دیگر رقم خورد و در عین حال در اوج وجوه مدرن که در کشور خودمان هم شاهدش هستیم، بیکفایتی مدرنیته خودش را در عرصههای مختلف نشان داد. اسمش را نمیخواهم بگذارم پست مدرن چون پست مدرن نه یک جای بخصوص هست نه به یک نقطه بخصوص، یک نظریه است. در این فضا تغییراتی اتفاق افتاد که مدل حکمرانی، مدل نگاه اجتماعی، مکاتبی که داشته، مدل نگاه ما به سلامت و رویکرد ما نسبت به حل مسائل مختلف بشر، به مرور در مسئلههای پیچیده جهان جدید سرشار از پیچیدگی و عدم قطعیت و تعارض دیگر جوابگو نبود. من همیشه مثالش را برای کرونا و بسیاری از داستان های دیگر میزنم که یک مسئلهای در تمام دنیا پیش آمد و تمام مدل تخصصی و پیشرفته مدرن جلوی این قضیه زانو زد و نتوانست آن را حل کند. در همین فضا یک عطشهایی و یک خلاهایی نسبت به آن زنانگی گمشده ایجاد شد یعنی وجوهی از انسانیت که زنانهتر برچسب خورده بود و با آن تحقیر و انکار و حذف شده بود، به نظر میآید که دوباره همه به دنبالش گشتند. مثالی که همیشه و خیلی جاها میزنم، حرکت از کلان اقتصادهای بزرگ به سمت خرده کسب و کارها و مزیت پیدا کردن خرده کسب و کارها است. حرکت از کلان رسانههای یکسویه به سمت رسانههای شبکهای دوسویه، حرکت از تخصصگرایی به میان رشتگی و... تمام این روندها که حدود هفت هشت روند را میتوان اسم برد، در ادامه مسیر خودش، روند آن را زنانهتر پیدا میکردید.
اگر بتوانیم زنانگی را تمام ویژگیهایی که مدرنیته آنها را تحقیر و بعد حذف و انکار کرد، تلقی کنیم؛ قاعدتاً در وضعیت جدید شاهد یک دوگانهای هستیم که همزمان ممکن است هم یکدیگر را تشدید کنند و در مقابل هم نیز میتوانند، قرار بگیرند. هم یک ضد زنانگی و ضد جنسیت گرایی خیلی خیلی شدید و حذف جنسیت و هم در عین حال بازگشت به خیلی از ویژگیها و معیارها و مزیتهای زنانگی در جوامع؛ از چند جانبه گرایی حوزه سیاسی که دارد به سمتش حرکت میشود تا میان رشتگی و خیلی از حوزههای دیگر، انگار زنانگی دارد به عرصه ها برمیگردد در عین حال که ما زنانگی را داریم از دست میدهیم و گم کردیم. میخواهم بگویم ما در چنین برههای هستیم و داستان الگوی سوم وسط جهانی که اینگونه دارد تغییر میکند حتماً جور دیگری فهم میشود. درواقع الگوی سومنه فقط برای کشور ما که برای جهان به عنوان راه حل و یک نسخه، وسط ماجرایی مطرح شده است که بتواند دوگانهای را که هر دو روندش دارد آسیب میزند، برطرف کند.
من از این قسمت میگذرم گرچه ترسیم کلان روندها و نسبتشان با بحث جایگاه زنانگی، یک بحث بسیار جدی است و واقعاً جا دارد بیشتر درباره آن صحبت کنیم، ولی چون به نظر میرسد بحث مهمتری در قسمت دوم داریم، میروم سراغ آن.
ضرورت مرزبندی مجدد الگوی سوم با الگوهای رقیب به روز شده
الآن کجا ایستاده ایم؟ به نظر میآید هر سه جریان و الگویی که داشتند در این فضا ترسیم میشدند، هر سه حرکت کردند و این خیلی مهم است. اینکه میگویم خیلی مهم است یعنی همین امروز که شما دارید درباره الگوی سوم حرف میزنید، الگوی تحجرگرا هم با الگوی تحجرگرای بیست سی سال پیش، فرق کرده است و با نسخه جدید خودش که ممکن است، صدایش از دهان جوانهایی در بیاید و نسخه جدیدی را هم روی میز گذاشته باشد، دارد خودش را نشان میدهد و ادعای الگوی سوم هم دارد اما مبانی آن همان مبانی تحجرگرایی است. یعنی ما الان الگوی سوم فیک به طور جدی داریم.
خود جریان فمنیستی هم حرکت کرده، نگاه غربی به قضیه هم حرکت کرده، و واقعاً با فضای حقوق زنان و سهم خواهی ها جابجا شده است و در بحث ال جی بی کیو دارد خودش را نشان میدهد و این هم یک داستان دیگر که باز تمایز ما با این جریان راحتتر میتواند معلوم شود.
الگوی سوم در این فضا باید دوباره خطکشیها و مرزهای خودش را با این دو جریانی که خودشان هم نو و جدید شدند، مشخص کند. یعنی اگر بخواهد مرزهای قدیمی را پاس بدارد آنها انکار میکنند. الگوی تحجرگرایی که نسخه جدیدش را روی میز گذاشته است، نسبت خودش را با الگوی تحجرگرا انکار میکند و جلوتر از شما در الگوی سوم میایستد و میگوید من از شما در مسئله الگوی سوم جلوتر هستم و نسخه اصیل تر الگوی سوم مال من هست.
دوران کلیگویی درباره الگوی سوم تمام شده است
تا یک زمانی ما درباره الگوی سوم کلیگویی میکردیم. میخواهم بگویم الگوی سوم چگونه جابجا میشود. در فضاهای نخبگانی ما صحبت از الگوی سوم میشد و خیلی شیک و لاکچری، همه ما با هر نوع عقیدهای دور هم جمع میشدیم از فمینیست اسلامی گرفته تا متحجر و همه میگفتیم حضرت آقا گفتهاند الگوی سوم و یک کلیگویی و مبهم گویی درباره این الگو میکردیم که میشد بگوییم همه ما الگوی سومی هستیم. اما کم کم این مسئله، اول تمایزات خودش را در مصادیق انسانی نشان داد. یعنی شما یک نمونههایی از آدمهایی را میدیدید که همه ادعای الگوی سوم داشتند ولی رفتار اجتماعیشان با هم متفاوت بود. دوبارهجلوتر رفتیم و خصوصاً به نظر میرسد در چند سال اخیر ما به نقطهای رسیدیم که سر مصادیق عینی روی میز، دعوایی درون جریان انقلاب پیش آمده که این دعواها نه ریشه در جناح بندی سیاسی به آن معنا دارد و نه ریشه در سلیقههای متفاوت.دقیقاً در مصداق یک قانون یا یک سیاست گذاری و یا یک موضوع دوگانه دیگر، شما میبینید دو جریان دارند خودشان را پررنگ نشان میدهند که البته این بحث تا مدتی با مبهمگویی و برچسب زدن گم بود.
برچسب فمنیستی زدن جریان تحجر به جریان انقلابی مدافع الگوی سوم
ببینید زمانی که حضرت امام جریان تحجر را پس زد و این اسم را به جریان تحجر داد و گفت کسانی که اینگونه نگاه میکنند، متحجر هستند، اول انقلاب بود. خب جریان تحجر برای مردم واضح و پس زده شد و جریان انقلابی وسط آمد.
جریان تحجر بعد از سالها دور زد و رفت گوشهای ایستاد و با عنوان متدینتر و انقلابیتر شروع کرد به برچسب غربی زدن و مادی گرا زدن و فمنیستی به بقیه جریان انقلاب که داشتند سعی میکردند جای خودشان را در الگوی سوم پیدا کنند. یک جایی ایستاد که میتواند همه را متهم کند. این جریان برچسب تحجر را نسبت به خود قبول نمیکند و خودش را انقلابیتر میداند و بقیه را کمتر انقلابی و کمتر مسلمان قلمداد میکند و به آنها برچسب میزند.
در این چند سال اخیر بحث الگوی سوم روی مصادیق جدی شده است منتهی اول کار بحثش به سپهر عمومی و اجتماعی و سیاسی تسری پیدا نکرد. کم کم بحث نخبگانی شد و نخبگان ما شروع کردند به پیگیری این مسئله که کدام جریان دعوایش سر چیست؟ مثلا در این ماده و این تبصره دعوا کجاست؟ شما میدیدید قانونهایی که ظاهرش عنوان زنان هم ندارد، دعوا سر یک لایحه، یک ماده و یک تبصره دقیقاً سر این نقطه تمایز قرار میگیرد. این خیلی بحث مهمی است ولی باز هم این دعوا نخبگانی و بیشتر اجتماعی بود اما به نظر میرسد الان این مسئله دارد وارد سپهر سیاسی یعنی وارد داستان قدرت و جنگ قدرت میشود چون جریانها احساس میکنند اگر موضعشان را اینجا از دست بدهند، یک وجه جدی از قدرتشان را از دست خواهند داد و الان این برهه مهم ما است.
انتقال بحث الگوی سوم از حوزه نخبگانی به سپهر سیاسی و شدت گرفتن موج تخریب و جدال
الان بحث گفتمان الگوی سوم از یک بحث کلیگویی مبهم به حوزه اجتماعی و نخبگانی، به مصادیق علی الارض، به حوزه سیاست گذاری و در حال حاضر هم به سپهر سیاسی منتقل شده است و شروع ورودش هم هست. ورودش دو ویژگی جدی دارد، اول از همه اینکه قاعدتاً جنگ و جبههبندی و خطکشیها خودش را میتواند واضحتر و متمایزتر نشان بدهد و هم به خاطر ورود به سپهر سیاسی، موج تخریبها و حملهها و جدالها خیلی جدیتر میشود.
این وسط هم یک عده زیادی از جامعه انقلابی و متدین ممکن است در این هیاهوی تبلیغاتی گیج شوند که مصداق کدام، کدام است اما در عین حال به نظر میآید که الان وقتش است، هسته سخت و جبهه سخت گفتمان اصیل الگوی سوم خودش را پیدا کند. تمام هستههای سخت ما در کشورمان وسط جنگها ایجاد شده است.تا وقتی من در خانه نشستهام و پیج یک نفری را نگاه میکنم و میگویم چه حرفهای خوبی زده و لایک میکنم یا حرف هم را میشنویم و فقط سر تکان میدهیم و زندگی عادی و روزمره خودمان را میکنیم، یعنی تا وقتی این مسئله، موضوع مرگ و زندگی برای ما نشده است، این هسته سخت شکل نمیگیرد. من عقیده دارمگفتمان اصیل الگوی سوم، هواداران خودش را در جامعه دارد. به نظر میآید یک نسل جدیدی از خانمها و آقایان جوان انقلابی هوادار این جریان هستند. بعضیها درباره آن قلم هم میزنند و گفتگو هم میکنند اما اینکه بحث مرگ و زندگی شود و نوک تیز پیکان حجمهها و تخریبها را حس کنیم و غیرتی شویم و بیاییم پای آن شمشیر بزنیم و شهید و جانباز بدهیم، الان میتوانیم به این نزدیک شویم و تقریباً در ورود به این مرحله هستیم. الگوی سومی که شاید خیلی از اوقات در حرف و سخن و تعارف و تشریفات و اینها بیان میشد، الان دارد به نظر من مجاریای پیدا میکند که خیلی جدیتر حتی در سیاست و گفتمان قدرت غیر قابل اغماض میشود یعنی جریانهای قدرت و جریانهای سیاسی نمیتوانند موضع خودشان و مردم را نسبت به تعریف آن نادیده بگیرند.این به نظر من یک فرصت است.
در طلاییترین فرصت تحقق الگوی سوم و فراگیر شدنش هستیم
من آدم مثبت نگری هستم؛
به نظر من طلاییترین فرصت تحقق الگوی سوم و جهش الگوی سوم و فراگیر شدنش و تمایزش با جریانهای فیک پیرامونی، دقیقاً همین الان است. به عرض اولم برمیگردم به نظر میرسد که ما با نگاه امامین انقلاب و گفتمان رهبری خیلی خیلی فاصله داشتیم. یک بخشی از این فاصله فقط برای کنشگران نبوده است، کل کانتکس هم با امکان محقق شدن آن فضا، فاصله داشته است.
من میگویم با وجود اینکه فاصله داشتیم، حضرت آقا از ما ناامید نشدهاند و شعله آن را در دل ما زنده نگه داشتهاند.اجازه دادهاند فرصت پیدا کند و نسلی پرورش پیدا بکند که امکان الگوی سوم داشته باشد. جهانی ایجاد شود که بیشتر امکان تحقق الگوی سوم داشته باشد. و گام دومی در انقلاب تعریف کردهاند که به نظر من، اوج تحقق الگوی سوم در آن میتواند باشد. به دلیل فضایی از حکمرانی و فراحکمرانی و تمام آیتمهایی که در آن تعریف کردهاند، این اتفاق میتواند بیفتد. منتها الان دیگر بیشتر از این تعلل و عقب نشینی، شک کردن و تعریف کردن و کنشگری در این میدان، مقهور پیچیدگی این فضا شدن، توانایی خط قرمز و بطلان اینکه واضحاً بگوییم چه چیزهایی الگوی سوم نیست و این را در جامعه واضح کنیم، این جنگ اصلی ما است و نمیتوانیم از آن فرار کنیمو بگوییم همه هستند و دور هم الگوی سومی داریم و خوش هستیم، نیست.
برچسب فمنیستی زدن به لایحه تأمین امنیت زنان از سوی نوتحجرگرایان
اینکه الان جزئیات این مصادیق را عرض نمیکنم چون فکر میکنم اولاً به نظر میرسد خیلی از بخشهایش واضح است و خیلی از بخشهایش هم چون ممکن است سوء برداشتهایی از صحبتم شود، مصادیق را عرض نمیکنم ولی واقعاً قابل گفتگو است. مثالش را بخواهم بزنم همین جریان لایحه تامین امنیت زنان، اینکه میگویم وارد سپهر سیاسی شده است از این جهت عرض میکنم.
این لایحه یک مطالبه بیست و چند ساله حضرت آقا بود که هیچ زنی چه در خانواده چه خارج از خانواده نباید برایش احساس ناامنی و فضای ناامن ایجاد شود. از بیست و چند سال پیش که اولین بار بحث آن را بنا کردند، مدام این مطالبه و بیان را داشتند که ما ضعفها و اشکالاتی در سیستممان داریم که افرادی که فضای ناامنی برای زنان ایجاد میکنند، هیچ مواجهه و ساز و کار مشخص و مدون قانونی و سیاستگذارانهای در برخورد با آنها نداریم و تکلیف روشن نیست.
این لایحه بین سه قوه گشت و گشت و گشت و بالاخره داستانهای خودش را داشت و در یک مقطعی تلاش کردند آن را مصادره به مطلوب بعضی از جریانهای فکری فمنیستی بکنند اما قوای دیگر نگذاشتند.
این لایحه چرخید و خیلی هم تغییر کرد و خیلی تلاش کرد خودش را به نگاههای با مبانی درست دینی و بومی نزدیک کند. قاعدتاً هیچ چیز بی اشکال نیست ولی لایحه خیلی تغییر کرد و خودش را خیلی نزدیک کرد تا رسید به نقطهای که میخواست به ثمر بنشیند که شمشیرکشیها و تخریبها خیلی جدی و خیلی تیز شروع شد و ما دیدیم یک جاهایی هم آن جریانها شاید توفیقاتی هم داشتند؛ در فضای پیچیده و مبهم غیر مصداقی، برچسب گرته برداری از الگوی غربی و فمنیسم اسلامی زدن به این لایحه، کار سختی نبود.
دعوا بر سر نوع نگاه به زن در قانون جوانی جمعیت؛ رویکرد انفعال و اجبار یا عاملیت؟
قبل از این لایحه ما سر چندتا بند و یک تعدادی از مادههای قانون جمعیت، این بحث را دیدیم که درگرفت. اما در بحث قانون جوانی جمعیت یک بخشی را طرفداران الگوی سوم توفیقاتی داشتند و یک بخشی هم دوستان دیگر توفیقاتی داشتند اما سر هم شد و جمع شد و رفت.
همه فهمیدند که یک عده با هم دعوا داشتند ولی جزئیاتش خیلی واضح و دقیق نشد حتی در فضای رسانهای و اجتماعی، دوگانه دعوا یک جای دیگری تعریف شد. در حالیکه دوگانه دعوا سر این بود که این زنی که قرار هست بیشترین تشویق برای گسترش و تحکیم خانواده و فرزندآوری را دریافت کند، با چه رویکردی باید به او نگاه شود؟ رویکرد انفعال و اجبار یا رویکرد عاملیت؟ بحث سر این بود اما آن چیزی که در جامعه و در رسانهها بیان شد، این بود که یک عده طرفدار جمعیت هستند و یک عده ضد جمعیت.
مجلس مجلس اصولگرا بود و تمام کمیسیون جمعیت، آدمهای انقلابی طرفدار جمعیت بودند و ما اصلاً بحث افزایش و کاهش جمعیت نداشتیم. درگیریهایی دقیقاً روی تعریف جایگاه زن، هیچ چیز دیگر هم نه، اتفاق افتاد و بیان رسانهایاش این شد که اینها ضد جمعیت هستند. نگفتند منظور اینها یک مادری و زنانگی از جنس الگوی سومی است چون محکوم میشدند. بحث از اینجا گذشت و تمام شد و رفت سر مواضع دیگر؛ داستان زن سرپرست خانوار، لایحه تامین امنیت.
جالب است که شما میدیدید در موضوعهای اصلی، دعواهایی در میگرفت و خطکشیها و جناحبندیهایی میشد که اصل داستانش سر نوع نگاه به زن بود اما به بیان نمی آمد که دعوای ما سر نوع نگاه به زن است اما در لایحه تامین امنیت این مسئله واضح شد. واضح شد که نوع نگاه به زن این وسط دخیل است حالا بماند که باز هم شعبده بازیهای رسانهای اتفاق افتاد. الان به نظرم دعواها مشخص است و یک درصد قابل توجهی از دعواهای حوزه سیاست و سیاستگذاری ما سر این موضوع است و ما باید موضعمان را مصداقی و دقیق روشن کنیم چون آنجا برای ما معلوم شد افرادی که فکر میکردند همه برای یک نوع جریان فکری و یک نوع نگاه به الگوی سوم هستیم و خودمان را با هم در یک هسته حمایتی از این داستان میدانستیم، دیدیم سر مصادیق نگاه به زن، نگاهمان متفاوت است. الان به نظر من وقت شفاف کردن و واضح کردن و غنی کردن این بحث و تشکیل جبهه سخت الگوی سوم هستیم و نباید بترسیم از اینکه از طرف بسیاری از خودیهای جریان انقلاب محکوم به هزار برچسب شویم. باید این مسیر را افق گشایی کنیم و جلو برویم.
به نظر من حضرت آقا یک تنه بار این عقب ماندگی را گاهی اوقات میکشند و یک پله جلو میبرند. در فضای مبهمی که گفته میشد آیا این نگاه فمنیستی هست که نیست، حضرت آقا آمدند صحه گذاشتند و گفتند همین لایحه تعقیب شود و به نتیجه برسد. قبلش کلی سمپاشی شده بود که این خلاف نظر آقا هست. ولی ایشان دیگر دقیقاً و شفاهاً در سخنرانی عمومی این را واضح کردند.
رهبر انقلاب: رفع تضاد میان نقشهای زنان، وظیفه دولت است
همچنین آقا در دیدار با بانوان درباره عظمت جایگاه مادری گفتند که بزرگترین نقش عالم خلقت است. تکلیف اجتماعی زن را گفتند. نقشهای متنوع زن را گفتند بعد گفتند اگر زنی در موضعی قرار بگیرد که بین نقشهای مادرانه و نقشهای درون خانوادگی او با نقشهای اجتماعی اش تضاد پیش بیاید، آن لحظه پیش فرض در ذهن همه ما این بود که آقا با یک جمله زیبایی میگویند البته مادرانگیاش اولویتش است که این هم هست یعنی تناقضی وجود ندارد، همه منتظر این جمله بودیم که آقا گفتند دولتها باید تضاد را رفع کنند. خیلی حرف عظیمی بود. من آن لحظه، شگفت زدگی را در چهره خانمهای جریان انقلاب دیدم. ایشان گفتند دولت باید تضاد را حل کند و زن نباید وادار به انتخاب بین استعدادها و توانمندیها و تکالیف و نقش های خودش شود.
به شدت از دیدگاه امامین انقلاب در موضوع زن عقب ماندگی داریم
الان از این صحبت حضرت آقا دو ماه گذشته است، شما فکر میکنید الآن روی میز سازمان اداری استخدامی این اولویت حضرت آقا را نوشتهاند و گفتهاند ما باید تا یک سال یا 6 ماه دیگر این کار را انجام بدهیم؟ به هیچ وجه چنین خبری نیست. حالا اگر آقا همین جمله را که باید دولت برود این کار را بکند درباره یک موضوع دیگر گفته بودند الان من سینه زنان پای علمش را به شما نشان میدادم که داشتند یقهشان را پاره میکردند. یا آقا سال گذشته گفتند فکر من را به خودش مشغول کرده که چرا خانمهای با این پتانسیل در جمهوری اسلامی هنوز در جایگاه تصمیمسازی و جایی که باید، نیستند. حالا اگر آقا درباره هر چیز دیگری گفته بودند«فکر من را به خودش مشغول کرده» من به شما میگویم تا الان چه اتفاقاتی افتاده بود؟!
بعد از اینکه آقا گفتند دولت باید تضاد را حل کند، من احساس کردم الان به تعارف و سلام از این هم عبور میشود اما جمله بعدی ایشان چه بود؟ مثال زدند تا برای ما شیر فهم شود. گفتند:«خانم معلمی که 6 روز در هفته میتواند کار کند، فرزند آورده و دیگر نمیتواند 6 روز در هفته کار کند ولی معلمی که از او زائل نشده است و توانمندی او هست، اگر این انعطاف برای او وجود داشته باشد که دو روز در هفته بتواند خدمتش را ادامه بدهد، باید به تعدادی معلم، استخدام بشود که این امکان برای او فراهم بیاید». دیگر مسئله را واضح کردند که دولت باید در دستور کار خودش بگذارد که چگونه مسئله تضاد بین نقشهای زنان را حل کنم ولی این اتفاق به سادگی نمیافتد.
من میخواهم این را عرض کنمکه تک تک ما و کل نظام جمهوری اسلامی هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ ساختاری و نهادی نسبت به تحقق الگوی سوم مکلف هستیم و به شدت از دیدگاه امامین انقلاب، عقب ماندگی داریم.جملاتی که حضرت امام قبل از انقلاب به خانم دباغ که مصداق تحقق الگوی سوم بوده است، میزدند نشان میدهد که افق ذهنی امام درباره الگوی سوم، کجا بوده است منتهی روی زمین ظرفیتی برای تحقق آن سطح از داستان به راحتی پیدا نمیشده است.
امروز زنان در خط مقدم جهاد هستند؛ باید جبهه متحد الگوی سوم را تشکیل بدهیم
الان به نظر من یک مقدار خود حضرت آقا با هول دادن، این حرکت و این جهش را ایجاد کردهاند و هم نسلی که ما الان داریم و میتواند ظرفیت تحقق این الگو باشد و هم فضای کلان روندها و کانتکس اجتماعی ما، امکانهای زیادی برای ورود به دنیایی که در آن گفتمان الگوی سوم روی زمین محقق شده باشد، فراهم کرده است.
همین اندازه دشمنان، موانع، سدها و رسوبات ذهنی و کلیشهها و کلی مسائل دیگر هم داریم. این فضا عرصه خیلی جدی جنگ و جهاد است و ما که ادعا میکنیم «یا لایتنی کنت معکم فافوز معکم» الان یک عرصه جنگ اتفاقاً زنانه برخلاف جنگهای نظامی که زنان همواره پشت جبهه بودند، هرچند نقشهای جدی خود را هم در دوران دفاع مقدس داشتند اما اینجا عرصهای است که نوک تیز پیکانش و خط مقدمش را زنان باید حرکت بدهند و جلو ببرند.بدون شک مردان جریان انقلاب هم در این موضوع، تکلیف جدی دارند. اصلاً موضوع زنانه بودن قضیه نیست، موضوع آینده جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و تمدن اسلامی است که به صورت جدی کارش گره خورده و قفل شده به این قضیهو امروز به دور از هر نوع شعار و حرف، میدان عمل است و میشود رفت وسط میدان و از تخریبها و تهمتها و برچسبها هم نباید ترسید و باید هزینه داد و کار را جلو برد البتهاگر افرادی را که وسط این داستان، مصداق تحقق این دوگانه هستند را رها کنیم، ممکن است آنها صدمات خیلی بیشتری بخورند ولی هرچه زودتر این هسته سخت و این جبهه متحد را تشکیل بدهیم، صدمات فردی مصادیق هم کمتر خواهد بود و کار بهتر میتواند به ثمر برسد.
مرز میان الگوی سوم با دو جریان رقیب چیست؟
اما مرز جدی الگوی سوم با جریان فمنیستی زنانه یعنی زن وری غربی فمنیستی، حفظ اصالت زنانگی و اهمیت و شأن و کرامت زنانه است که جریان فمنیستی در برابریطلبی خود در نهایت آن را از دست میدهد.به وضوح از موضع زنانه پایین میآید و جنسیت را واجد هیچ اصالتی نمیداند و برای رفع ابژگی زنانه، انکار زنانگی میکند. مرز با تحجر هم این است که زنانگی در هر دو نگاه حفظ میشود، منتهی تحجر، زنانگی را در مقام انفعال حفظ میکند و نگاه الگوی سوم، زنانگی را در مقام عاملیت حفظ میکند. خود زنانگی در نگاه الگوی سوم دارای عاملیت است، جدای اینکه زن به عنوان انسان دارای عاملیت است، یک وجوهی از عاملیت زنانه هم دارد که مزیت برتر او میشود. تفاوت این عاملیت با مدل عاملیتی که با حذف زنانگی در جهان غربی و نگاه فمنیستی بود این است که این عاملیت در مقام تکلیفش در پیشگاه الهی است یعنی او عاملیت در عین عبودیت دارد و در پیشگاه الهی در مقام تکلیفهایش باید ایفای نقش کند.
جریان نوتحجرگرایی و مسئله کنشگری اجتماعی تبعی و فرعی زن
اولویتبندی تکلیفهای زن در نگاه تحجرگرا جور دیگری تعریف میشود، اما در نگاه الگوی سوم، اولویت بندی تکلیفها و ترتیبش و هم افزاییاش جور دیگری تعریف میشود. جریان نو تحجر ما جایی ایستاده است که با تمسک به کلید واژه خانواده سعی میکند به طور غیر صریح، انفعال زن را جور دیگری بازخوانی کند اما نمیخواهد به این اعتراف کند لذا به شما میگوید اشکالی ندارد این خانم در همان انفعال خودش در خانواده، مطالعات هم داشته باشد، درس هم بخواند و موضعگیریهای علنی خودش را همانجا داشته باشد. منظورش این نیست که زن در خانه عاملیت داشته باشد، منظورش این است که تو میتوانی یک وجوهی از تکلیفهای زنانه را در آن انفعال هم جا بدهیوزن را در نقشهای فرعی و تبعی میپذیرد در حالی که جریان تحجر قدیم همین را هم نمیپذیرفت. میگوید اشکال ندارد خانم بیاید در هیئت، بخش زنانه هیئت را هم برایش میزنیم و موارد دیگر.
جریان نوتحجرگرایی نقش فرعی و تبعی زن در کنش اجتماعی را تا حدی میپذیرد اما نقش اصیل و قابلیت و راهبری و تصمیم گیری او را به هیچ وجه نمیپذیرد.
همچنین بسیاری از مشکلات ما که ناشی از جامعه مدرن و نگاه فمینیستی و مادیگرایی است را به عاملیت زنانه گره میزند و میگوید چون زنان آمدند در جامعه و کار کردند، دچار این آسیبها در عفاف و حجاب و فرزندآوری شدیم. بعد نمیگوید آن همه خانم که با دیدگاه شما در خانه نشستهاند، فرزندانشان چه از آب درآمده اند؟ یعنی تناقضاتش مشخص است اما خودش را زیر پوشش خانواده ماسکه میکند و میگوید زن انقلابی را قبول دارم اما آنگونه که من میگویم. نقش فرعی تبعی حضور زن در جامعه را هم میپذیرد. اینجا یک دفعه مرزها فید میشود و ما تمایزات را گم میکنیم. سخنرانی شیک و شکیل هم درباره آینده زن انقلابی و تمدن اسلامی میکنند و هیچ مشکلی هم با این ندارند.
ما بسیاری مجموعه زنانه در کشور داریم، من به یکی از شهرها رفته بودم که مجموعههای بزرگ داشتند و بخشهای زنانه بزرگ هم داشت اما تشکیل بخش زنانه یک تأخیر زمانی در همه آنها داشت. حالا این ساختار حزب بود یا تشکل بود یا هیئت بود یا گروه جهادی، شکل گرفته بود بعد عین نسخه زنانهاش به آن الصاق و الحاق شده بود. حتماً در این مجموعهها هم کارهای خوبی انجام میشود، نمیخواهم آنها را نفی کنم، میخواهم عرض کنم کنش اصیل زنانه نیست، کنش تبعی زنانه است. کنش تبعی زنانه شاید در بعضی جاها لازم است، مثلاً در دفاع مقدس کنش تبعی زنانه هم کارکرد داشت اما کنش اصیل زنانه جور دیگری است.
نو متحجرها مانع شماره یک تحقق گام دوم انقلاب و الگوی سوم
در نتیجه میخواهم بگویم نو متحجرها از نو فمینیستهای قدیم و متحجرین قدیم خطرناکتر هستند و مانع شماره یک ما برای تحقق گام دوم انقلاب و الگوی سوم همینها هستند. جنگ ما الان با اینهاست منتهی باید مرزها را مشخص کرد. این را میتوانم کد بزنم به تعداد زیادی از فرمایشات حضرت امام و آقا و رفتارها و تصمیمهایی که گرفتند. این ترسیم الگوی زن در مصداقها، پاسخها، سوالهایی که انجام شده از قبل از انقلاب، شروع انقلاب و خود حضرت آقا هم از قبل انقلاب این نوع نگاه را داشتند و اعلام میکردند منتهی ظرفیت پذیرش آن زمانی که آقا الگوی اول، دوم و سوم میگذاشتند، انقدر مرز بین اینها برای عموم جامعه و حتی برای جامعه نخبگانی قابل فهم نبود. البته مرز با فمنیسم قابل فهم بود، با نگاهی که زن در صندوق خانه بنشیند و پایش را بیرون نگذارد هم قابل فهم بود ولی با جریان نو تحجر جدید اصلاً قابل فهم نبود اما الان دارد مرز خودش را با مصادیق روی زمین نشان میدهد.
زنانگی فطری و اصیل؛ راهحل بسیاری از بنبستهای امروز و تحول نرم
اما در پایان باید بگویم در دو قطبیهای سیاسی و اجتماعی که در جامعه داریم، اصلاً در کل حکمرانیمان نیازمند یک نوع راهبری و اثرگذاری و کشف راهحلهای زنانه برای بسیاری از مشکلات هستیم. ما تیزی دو قطبی فضاهای سیاسی اجتماعی را که حضرت آقا بارها گفتهاند: «این دو قطبی باید شکسته شود» و یک جامعه پر ارتباط و گفتگوکننده و مهرورز حتی با اختلاف سلایق داشته باشیم و در صحبت عید فطر هم گفتند «حتی با اختلاف عقاید باید مهرورزی در جامعه جریان داشته باشد» شما به هیچ وجه در مدل سیاست ورزی مردانه این مهرورزی را نمیبینید و اصلاً رد پایش را هم پیدا نمیکنید. اتفاقاً به نظر میرسد یک وجوهی از زنانگی باید وارد این عرصه شود. در حال حاضر اگر در بنبستها و خلاءهای خیلی جدی کشورمان، زنانگی را تزریق کنیم، بخشی از مسائل حل میشود. زنانگی فطری و اصیل نه زنانگی فرعی و زنانی که به عنوان بازیگران عرصه مردانه میخواهند بیایند و نقش ایفا کنند. بسیاری از ساختارهای مرسوم و امکانهای قفل شده ما را اینها باز میکنند. و میتواند نگاه تحولگرا را اضافه کند و به جای تحول سخت میتواند به تحول نرم اجتماعی کمک کند.
دقیقاً گفتمان رقیب هم دارد روی این سرمایهگذاری میکند. منتهی می خواهم عرض کنم ما میتوانیم روی این حساب بیشتری کنیم. تمام زنانگیهایی که قبلاً تحقیر میشد مثلاً شما قبلاً اگر میخواستید یک مسئله اقتصادی در کشور حل شود منتظر بودید تا دولت کاری کند، شرکتهای بزرگی ایجاد شوند، صنایع بزرگ جهانی سرمایهگذاری کنند، شما همش به دنبال اینها بودید. الان اقتصاد شرق آسیا روی پایه خرده کسب و کارها و مشاغل خانگی دارد دنیا را میگیرد. میخواهم بگویم الان یک وجوهی از زنانگی دارد برتری پیدا می کند. خرده کسب و کار قبلاً تحقیرآمیز بود، و اگر خرده کسب و کار داشتی از بدبختی و بیچارگی و فقر بود و نشانه جهان سومی بودن و عقب ماندگی بود اما الان خرده کسب و کارها یک پیشران اقتصادی است. خرده کسب و کارها و کسب و کارهای متوسط الان پیشران حرکت اقتصادی هستند. و زنان در خرده کسب و کارها رسماً مزیت دارند و اصلاً نگاه زنانه مولدگری خرد را فهم میکند و در ترکیب آن با فرهنگ یا خانواده و محله یک تعداد زیادی امکان جدید به وجود میآید. در کنشگریهای حل مسئله قبلاً دولت باید یک تصمیم خوب میگرفت و ابلاغ میکرد تا مشکل حل شود، نقش مردم چه بود؟ مطالبهگری و انتخاب دولتی که از بالا به پایین بتواند همه چیز را درست کند و مثلاً چوب کیمیا را دست چه کسی بدهد. اما الان کدام دولت میتواند ادعا کند که مسئلههای کف کوچه و بازار و محلههای ما را میتواند حل کند؟ به جز اینکه باید هستههای محلی محله محور تشکیل شود که حضرت آقا میگویند و کدام گروه میانی هست که شما میتوانید ادعا کنید آن گروه میانی شامل همه مردم میشود؟ فقط خانواده. و کنشگر اصلی حل مسئله برای جمع کردن خانواده و خانوادههای محله، زنان هستند. از قدیم هم بودند منتهی روابط همسایگی و خانوادگی عمیق خانمها تحقیر شد اما الان همه به دنبالش میگردند. چه کسی هست که قدرت مذاکره با این همه آدم را به صورت عمیق و عاطفی داشته باشد؟ و همدلانه آنها را درگیر یک حل مسئله مشترک بکند. این یک ظرفیت بیبدیل است.
عرایضی که داشتم ناظر به این بود که این بحث را به اشتراک بگذاریم و درباره آن گفتگوی بیشتری کنیم و وضوح بیشتر و مرزبندیهای دقیقتری داشته باشیم تا انشاالله بتوانیم با کمک هم و با حول و قوه الهی کنش موثر جمعی را رقم بزنیم. در برهه حساس کنونی و با وجود امکانات زیادی که داریم، خود همین انرژی متراکم زنانه نخبگانی و کنشگری که هیچ وقت در طول تاریخ این حجم از انرژی زنانه در کشورمان و حتی در جهان اسلام نداشتیم؛ اگر بتوانیم این را در موضع درست خودش قرار بدهیم و پشتوانه جبهه قرار بدهیم به نظر من خیلی امکان دارد که ظرف چند سال آینده از خیلی از بنبستها بیرون بیاییم و مرزهای جدیدی بگشاییم و اتفاقات خیلی خوبی بیفتد.
انتهای پیام/