ماجرای مجسمه دانشمندان ایرانی تا یادداشت برداری مخفیانه از فعالیت هسته ای
خبرگزاری تسنیم : افرادی چون پروفسور حسابی که به رغم تمام امتیازات و امکانات درآمریکا، برای حمایت از تولید ایرانی و هویت ملی به کشورش بازگشت . در همین رابطه گپی صمیمی با پسرشان مهندس ایرج حسابی انجام دادیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از سرویس فرهنگی مشرق، مقام معظم رهبری امسال را سال تولید ملی نامیدند تا مقدمهای بر تحولی عظیم درمبحث تولید ملی وحمایت از سرمایه ایرانی باشد اما تاکنون آنچه که بیشتر سازمانها در این زمینه انجام شده عمدتا امور روتینی است که در دیگر نام گذاریهای سال های قبل داشتیم؛ در صورتی که برای رسیدن به تولید و سرمایه ملی باید سراغ کسانی رفت که این قضیه را سر لوحه زندگی خویش قرار دادهاند.
افرادی چون پروفسور حسابی که به رغم تمام امتیازات و امکانات درآمریکا، برای حمایت از تولید ایرانی و هویت ملی به کشورش بازگشت و تمام عمر گرانب های خود را مصروف به توسعه میهن نمود در همین رابطه گپی صمیمی با تنها راوی و حافظ خاطرات و گنجینههای پروفسور، یعنی پسرشان مهندس ایرج حسابی انجام دادیم.
گفتوگویی که علاوه برشیرینی محتوا، درد دلهای سوزناکی را از عدم فرهنگسازی و اهتمام مدیران در این عرصه بازگو میکند که در عین حال هم نهیبی است به کم کاریهای مسوولان درسالی که میبایست برنامههای خود را با مطابق با توصیه ولی امرمسلمین تنظیم کنند:
مشرق: جناب آقای حسابی تقریبا سال حمایت ازتولید وسرمایه ملی تمام شد ولی نتوانستیم قدمهای جدی دراین عرصه برداریم حتی الگوهای شاخصی چون پروفسور حسابی را معرفی نکردیم نظر شما دراین باره چیست؟
خوشحالم از مسالهای که مطرح کردید. توصیه مقام معظم رهبری هم در این است که باید به فکر و سرمایه ایرانی بها داد چون ارزش دارد. ما بچه بودیم آقای دکتر شاهنامه، گلستان سعدی و حافظ را به ما آموزش میدادند. میگفتند: "از آن پس این خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد"؛ یعنی آدم برای اینکه خودش را راحت بکند، میرود یک چیزی میسازد و استفاده میکند. ظاهرش این است که خب کار به راحتی انجام شود اما در باطن فکر او به مرور زمان از بین میرود.
چند شب قبل جایی مهمان بودیم بچهای آمد و گفت عمو ماشین شما چیه؟ گفتم گاری! نفهمید که من چه میگویم فکر کرد اسم ماشینی است رفت و دوباره آمد و گفت عمو خانه شما کجاست؟ گفتم قبرستان. ببینید! بچهها از حالا طوری تربیت شدهاند که ارزش یک فرد به این باشد که ماشینش چیست وخانهاش کجاست.
در صورتی که وقتی ما بچه بودیم میپرسیدیم قصه قشنگ چی بلدی؟ نقاشی من را ببین. تمام تمایل برای جلوه فرهنگی بود اما امروز تمایل افراد جلوه مادی دارد. درحالیکه از روز اول انقلاب تمام اصرار ما این بود که مادیات را کنار بگذاریم و به معنویات بپردازیم. اول انقلاب آقای دکتر میگفتند میخواهم بدانم بچههایی که به خاطر آقای خمینی میروند توی خیابان تیر میخورند و شکمشان سوراخ میشود، جای تیر قلقلک میشوند یا میسوزند چرا خودشان را به کشتن میدهند بعد به خواهرم میگفتند اگر در خیابان داشتی رد میشدی یک نفر آمد در گوش تو گفت عاشقتم برو از دور نگاه کن ببین سه اصل عاشقی در وجودش هست یا نیست.
اگر هست راست میگوید. اگر یکی از آن را نداشت، بدان ایراد دارد. میگفتند بعد از دهها سال مردم ایران این سه اصل را در وجود امام یافتند و امام هم این را در مردم ایران دید. وجود اصل عشق باعث پیروزی این انقلاب بزرگ شد.
دکتر میگفتند من میخواهم بدانم ما این انقلاب را میخواهیم نگهداریم یا بازی درمیآوریم. اگر بخواهیم بازی دربیاوریم الحمدالله متخصص تو این زمینه داریم، ولی اگر میخواهیم انقلاب را حفظ کنیم یک راه بیشتر نداریم و آن این است که نانمان را خودمان دربیاوریم. برای هیچ چیز دستمان را جلوی خارجیها دراز نکنیم. من با آمریکاییها و اروپاییها و روسها کار کردم. (آن موقع هنوز چین مد نبود) اینها طناب پوسیدهاند که دنبال منافع خودشان هستند چهل سال ازآنها خرید کنیم روزی که لازم شد به آنها آویزان شویم طنابشان پاره میشود وته چاه میافتیم، میگفتند این فقط خودی است که گوشت و استخوانش از ماست و ما را برای همیشه نگه میدارد.
مشرق: رابطه دکتر حسابی با حضرت امام (ره) چگونه بود؟
برای بیان این مطلب یادآوری کوچکی دارم و آن اینکه از طرف آقای دکتر من دو بار خدمت حضرت امام رسیدم به ایشان عرض کردم از طرف دکتر حسابی آمدم. فرمودند آقای دکتر محمودحسابی! عرض کردم بله؟ احوالپرسی کردند و گفتند ایران هستند؟ گفتم بله فرمودند چه میکنند گفتم در دانشگاه درس میدهند. عرض کردم شما از روی محبت و بیآلایشی تشریف آوردید درمدرسه ساکن شدید(مدرسه رفاه) آقای دکتر گفتند مردم اعتمادشان به مدرسه بیش ازخانه است چون بچهها را از صبح به مدرسه میفرستند تا غروب ولی درخانه تنها نمیگذارند وقتی شما در مدرسه ساکن میشوید؛ یعنی اعتماد چند هزارساله را برای خودتان ذخیره کردید.
مشرق: چطورمیتوانیم دوباره کسی مثل پروفسور را در جامعه داشته باشیم؟
آقای دکتر خانه خودشان را به عنوان تنها دارایی زندگی که داشتند و از زمان مصدق به ایشان رسیده بود، گرو بانک گذاشتند تا وام بگیرند برای فعالیتهای تحقیقاتی و کار. دکترها و مهندسها را درخانه جمع میکردند. درسن نودسالگی بیش از 50 نوع نوآوری داشتند. ایشان نشان دادند که این عشق و ایمان به کار جدی است که حتی خانه شخصی خود را در گرو بانک گذاشتند و کار تحقیقاتی میکردند تا مملکت روی پای خودش بایستد.
حالا اشکال کارچیست؟ 48 میلیون تومان وام آقای دکتر در ابتدای انقلاب برای خودکفایی ملی وپژوهش آن هم درعلوم پایه، حاصلش این شد که بدهی منزل ایشان به دومیلیارد ونهصد وشصت میلیون تومان رسیده است. من چطور به بچههای ایران بگویم بروید دکترحسابی شوید به عشق انقلاب؟ به عشق خودکفایی خانهتان را گرو بانک بگذارید هر روز باترس و لرز شب را صبح کنید، که کی خانهاتان را مصادره میکنند و به حراج میگذارند؟
اینها معکوس فرمان مقام معظم رهبری است؛ به این دلیل عرض میکنم که باید دور و برمان را نگاه کنیم. ژاپن وقتی دید زورش به آمریکا نمیرسد و آمریکا با بمب اتم شهرهای آن را نابود کرد گفت باید کاری کنیم تا آمریکا جرات تکرار این کار را نداشته باشد روی علوم پایه تحقیقاتش را تقویت کرد و به توسعه رسید. علوم پایه این کشور را نجات میدهد. دکتر حسابی به این مساله عقیده داشت که باید علوم پایه را تقویت کنیم زیرا به قول ایشان از این طریق ایران سه ماه کارش راه میافتد و پنج ساله به نتیجه میرسد.
به هیچ وجه نمیگفتند با این مسوولان در این نظام نمیشود، بلکه میگفتند با این مسوولان در همین نظام میشود به شرطی که بازیهای بوروکراسی نباشد. الان 70 تا 80 میلیون تومان قرارداد میخواهیم برای سیستمهای ال.سی ضد صدا، میگویند باید بیاییم بازدید.
گزارش روی گزارش، مدام باید پلهها را بالا و پایین برویم که هیچ فایدهای هم نداشته است. در کمیسیون فرهنگی دولت مصوبه ازطرف ریس جمهور تایید شد ولی یکی ازمعاونان ایشان بیاعتنایی میکند حالا یعنی ما شناخته شدهایم وای به حال کسی که ناشناس است! حداقل امسال که سال تولید ملی است بیدار بشویم به این مساله توجه کنیم.
مشرق: چرا با وجود تاکیدات حضرت آقا بازدهی چندانی نداریم؟
برای این که استفاده از کالاهای خارجی لذت دارد! بعضی از آقایان حسابشان در بانکهای سوییس و کانادا شارژ است. اعتنایی به این مساله ندارند. قصابی جلوی منزل دکترحسابی باز شده اسم آن را گذاشته ملاصدرا. جوانی با پورشه جلوی درمنزل پروفسور توقف میکند با دکمه سقف ماشین را عقب میزند داد میزد 60 تا شقه فیله و 200 تا راسته بیا بگذار صندوق عقب ماشین. چقدر میشود؟ میگوید یک میلیون و دویست هزارتومان، جلوی مردم کارت اعتباری را ازسقف ماشین بیرون میدهد و رمزآن را میگوید.بعد قصابی با من دعوا میکند این چادرچاق چولیها را دیگر اینجا راه نده! خجالتم اندازه دارد. آدم اینها را با کی درمیان بگذارد؟ با این تفکرات چه انتظاری داریم که بازدهیها خوب باشد؟
مشرق: متاسفانه بیشتر از این که درحوزه عمل کار بشود در حد هزینههای سنگین همایش و سمینار بودهایم به نظر شما آیا این راه ها کارگشا است؟
اصلا نمیشود که به صرف چند نفر متملق در این نشستها و همایشهای سنگین آدم جلوی آنها را نگیرد و کاری نشود. الان چهارسال است که دانشگاه متروپولتین لندن بزرگترین دانشگاه انگلیس بورس دوران فوق لیسانس علوم پایه و علوم انسانی خودش را به اسم بورس پروفسور حسابی گذاشته است. بچههای اروپایی بهنام یک غریبه سید اولاد پیامبر بهتر درس میخوانند بعد خودمان بیتوجه به داشته هایمان هستیم.
مشرق: باتوجه به این که تصویر بیشتر از کلام اثرگذاری دارد تا به حال تلاش کردید تا درمورد پروفسور سریالی تلویزیونی ساخته بشود؟
هزاربار. شرکتی در محله ماست که بیشتر سریالها را میسازند. چه زمان حیات دکتر و چه بعد ازفوت ایشان گفتهام تا یک موتورگازی به من نزده بیایید از زندگی دکتر مجموعهای مفید بسازید. همه که فقط در تهران ساکن نیستند باید خانه و موزه ایشان را نشان داد و به همه جای ایران برد تا یاد بگیرند مقابل کمبودها مقاومت کنند وحوصله داشته باشند.
الان ما مدام نماینده ایران در وین دراجلاس انرژی اتمی را نشان میدهیم که لبخند میزند، با این همه گرفتاری جهانی چطورخنده به لب دارد من نمیدانم ولی یکبار نشده تاریخچه انرژی هستهای را نشان بدهیم که وقتی رابطه ایران با آمریکا قطع شد دکترحسابی سه ماه مخفیانه 630 صفحه از فعالیتهای هستهای روسیه یادداشت برداری کردند و آمدند راکتور اتمی ایران را راهانداختند. بعد از آن ایران پنجمین کشور دارای راکتور اتمی شد که حتی سوئد و نروژ هم نداشتند.
باید برای همه بگوییم مرکز اتمی پاکستان را دکتر نظامی هم وطن خودمان ساخته است. بگذاریم تا بچهها موقعیت جهانی خودشان را بفهمند. در وین که مرکز سازمان اتمی اروپاست، مجسمه بزرگی است که چهار نفر پشت سرهم نشستند جلو ابوریحان، دو طرف ذکریا و خواجه نصیرالدین توسی و پشت ابن سینا. اینها ازخدا میخواستند تا مجسمه ارشمیدس را بگذارند ولی در جدول خدمات علمی نتوانستند بزرگتر از این افراد پیدا کنند.
باید نشان بدهیم که دنیا چقدر به ایرانی ارزش میگذارد و ما باید به این ارزشها اضافه کنیم. دکتر حسابی زمانی که شاگرد انیشتن در آمریکا بود میگفتند وقتی زیر پایم شنها صدا میکرد یاد صدای شنهای خودمان در بازارچه قوام الدوله میدان شاپور افتادم. گفتم من باید خجالت بکشم دستم توی سفره آمریکاییها باشد باید به ایران برگردم با بچههای ایرانی که درس نمیخوانند دعوا کنم. خوب چنین فردی باید الگو شوند. ایشان اول تمام کتابهای فیزک مدرنی را که نوشته بودند تاریخچه آوردند که قبلاچگونه شکل گرفته است تا بچههای ما بدانند قبل ازاینکه اروپاییان اختراعات را از فلان اروپایی و یونانی معرفی کنند، اول عالمان ایرانی پیدا کردهاند.
آنها در جنگهای صلیبی کتابهای ایران را برداشتند و بردند و از روی آن به نام خودشان ارایه کردند. باید یک اعتماد برای بچهها به وجود آورد که دامنه علم در ایران بوده است. بدانند تورات در 5 هزارسال پیش وقتی توصیف میکرد کشف آن ستاره را توسط دانشمند ایرانی بار سه شتر را دولت وقت یاقوت، زمرد و الماس گذاشته بود یعنی سه رنگ پرچم ایران. باید بچههای ما بدانند تورات رنگ یاقوت را سه رنگ پرچم ایران معرفی کرده و این به فرمایش خداوند بوده که به حضرت موسی یادآوری کرده تا پرچم کاویانی ایرانی، احترام به علما و تامین مایحتاج علمی از وظایف اساسی است.
مشرق: برای تقویت اعتماد به نفس ملی چکار باید کرد؟
باید تاریخ خواند! به نظرم آموزش و پرورش مسوولیت سنگینی دراین باره دارد. اگر تنها عکس مجسمه فردوسی در رم را در کتاب درسی بگذارند این تقویت کننده است. یا مثلا در پاریس 250 متر آن طرفتر از خیابان شانزلیزه، خیابان رازی است از تابلوی آن عکس بگیرند و در کتابها بگذارند.
وجود نام این دانشمند ایرانی مسلمان در پاریس، عروس پایتختهای جهان برای این نبود که او کاشف الکل بود یا طب کودکان را اولین بار مدون کرد، بلکه چون او فیزیک نوین، کوانتوم را مژده داده بود. اگر این موارد را در کتابهای درسی بیاورند، بچهها اعتماد جهانیشان زیاد میشود چون اینها سرمایههای ملی هستند. هیتلر هرسال یک کشور اروپایی را با خاک یکسان میکرد ولی سه سال بود جرات حمله به دانمارک را نداشت چون "بو" دانشمند فیزیک درآن زندگی میکرد. از ترس سرزنش جهانی که تو ادعا میکنی حامی دانشمندان هستی شبانه دستور داد دانشمند را دزیدند بعد حمله کرد. حمایت از تولید ملی با حمایت از دانشمندان و حمایت از چارچوب که جزو آبرو و احترام چیزی برای ما ندارند.
مشرق: نقش مسئولان دراین رابطه چیست؟
مسئولان وظیفه دارند تا زمینه تولید ملی را مستعد کنند درشمال که میرویم کمتر زن شمالی حصیربافی میکند چون تماما از چین قاچاقی وارد شده و صنایع دستی ملی را از رونق انداخته است. آقای دکتر میگفتند انقلاب اسلامی مثل جواهر است نباید تکه تکه کنیم باید برق بیندازیمش راه برق انداختن آن هم کار فرهنگی و پژوهشی است ممطمئن باشیم واردات جنس خارجی باعث نابودی این جواهر است . باید بخش خصوصی حمایت بشود به او بگویند برو بازارسنجی کن ازتو حمایت میشود رشته های جدید تحصیلی را راه بینداز یکسال که گذشت بیا وزارت علوم تاییدیه بده ما هم تو را 15سال از مالیات معاف میکنیم برای اینکارهرگروهی درهرجایی که است کمک کند و وارد میدان عملی شوند.
مشرق: لطفا در مورد نحوه آموزش و پرورش پروفسور بیشتر برای ما توضیح بدهید؟
وقتی دانشگاه را راهانداختند برای اینکه بچهها یاد بگیرند از واردات فاصله بگیرند و به تولید ملی تکیه کنند دو روز سرکلاس بودند بقیه روزها بچهها را به کارگاه میبردند تا عملی کارکنند. میگفتند اگر بچهها یاد بگیرند با دست کار کنند. الان در اکثر منازل چند تا رایانه و تلویزیون است که بچهها سرگرم هستند ولی درمنزل دکتر کارگاه آهنگری، نجاری، سیمکشی، ریختهگری و تراشکاری است.
مشرق: از قرار تنها خود شما راوی صادقانه پروفسور هستید؟
بله. متاسفانه کسی در این امر همراهم نبوده و هیچ کارسازمانی نشده هرچه بوده کار قلبی و عاطفی بوده است؛ دکترحداد عادل به عنوان شخصیت نمونه راه ایشان را ادامه دادند و درمورد دکترحسابی پشت جلد یکی از کتابهای درسی اول راهنمایی مطالبی آوردهاند ایشان به همراه دکترغفوری فرد از شاگردان دکتر حسابی بودند که میگویند بدون وضو سرکلاس ایشان نمیرفتند.
انتهای پیام/