نگاهی به نظرگاه «ابراهیمی‌دینانی» درباره دو مسئله فکری-تاریخی مرتبط با «ابن‌رشد»

نگاهی به نظرگاه «ابراهیمی‌دینانی» درباره دو مسئله فکری-تاریخی مرتبط با «ابن‌رشد»

خبرگزاری تسنیم: ابراهیمی دینانی می‌گوید: من ناسیونالیست نیستم، اما با مرگ ابن‌رشد در تمام جهان اسلام به غیر از ایران، فلسفه به گور سپرده شد. در ایران نه تنها فلسفه به گور سپرده نشد، بلکه آغاز دیگری شروع شد.

خبرگزاری تسنیم - علیرضا جباری‌دارستانی

نهم ماه صفر سال 595 هجری قمری چهره فکری مهم و تاثیرگذاری از جهان اسلام چشمان خود را برای همیشه از دنیا بست. او شناخته‌شده‌ترین فیلسوف اسلامی در مغرب زمین است: «ابن ‏رُشدِ اندلسی»

شاید بخش مهمی از اعتبار و معروفیت ابن‌رشد که برای غربیان به عنوان یکی از برجسته‌ترین شارحان فلسفه و مابعدالطبیعه ارسطو شناخته می‌شود، از این جهت باشد که او اهل اندلس بود؛ کشوری که طی جریانات سیاسی و جنگ از قلمروی حاکمیت مسلمانان خارج شد و به دنیای مغرب‌زمین پیوست. ولی جدای این دلایل غیرمعرفتی، دلایل فلسفی‌ای هم برای این تاثیرگذاری در غرب هم وجود دارد. یکی از این دلایل مواجهه فکری صریح و آوانگارد ابن‌رشد با نسبت میان «دین و فلسفه» است که از قضا یکی از مهمترین دغدغه‌های پاره‌ای از اندیشمندان ستایشگر عقل و فلسفه شد که بعدها در قرون وسطای غرب ظهور یافتند. یکی دیگر از دلایل اهمیت ابن‌رشد برای غرب، وجهه شارحی او است. او یکی به جرات می‌توان یکی از متعهدترین شارحان فلسفه ارسطو قلمداد کرد که نوشته‌هایش درباره مابعدالطبیعه ارسطویی بسیار مورد پذیرش و استفاده فیلسوفان عقلگرای قرون وسطا شد.

این مورد دوم یعنی شرح فلسفه ارسطو، همان بحث دامنه‌داری است که در آن ابن‌رشد خود را در مقابل ابن‌سینا قرار می‌دهد و از نوشته‌هایش درباره ارسطو در برابر نوشته‌های ابن‌سینا درباره فیلسوف یونانی دفاع می‌کند. دعوا از اینجا شروع می‌شود که ابن‌رشد با مطالعه ارسطو و آثار ابن‌سینا ادعا می‌کند که فیلسوف ایران، عمق هستی‌شناسی فیلسوف یونانی را نفهمیده و شرح درستی از فلسفه او ارائه نکرده است! این اظهارنظر بارها اوسط بزرگان فلسفه و پژوهشگران گوشزد شده و درباره آن نظرات مختلفی ارائه شده است. برای مثال غلامحسین ابراهیمی دینانی در نگارش کتاب «درخشش ابن رشد درحکمت مشّاء» نیم‌نگاهی جدی به این موضوع تاریخی داشته و آنگونه که خودش هم اذعان کرده تلاش می‌کند از ابن‌سینا دفاع کند. ابراهیمی دینانی در مصاحبه‌ای که پس از انتشار این کتاب انجام داده درباره نسبت ابن‌سینا و ابن‌رشد در مواجهه با فلسفه ارسطو می‌گوید:

«کتابی را که من نوشتم به یک معنی دفاع از ابن سینا است. ... فهم فلسفی مهم است و حتی کسی می‌تواند از یک متنِ ترجمه‌ای فهم فلسفی بهتری داشته باشد. فهم فلسفه غیر از این حرف‌هاست. به خصوص مسائل هرمنوتیکی که امروز مطرح می‌شود، معنا در لفظِ تنها مطرح نیست. هنر خواننده است که بتواند معنا را استخراج کند، افق فکری مولف را باید درک کرد. با این اوصاف تمام خوف من این است که مبادا برداشت شود که من ابن سینا را بر ابن‌رشد ترجیح داده‌ام. تمام همت من دفاع از ابن سینا است. من هنوز هم باور ندارم که ابن‌رشد بهتر از ابن سینا ارسطو را می‌فهمیده. ... البته در یک جاهایی حق با ابن‌رشد است، اما نه اینکه ابن سینا نفهمیده است. ابن‌رشد می‌گوید که ابن سینا ارسطو را نفهمیده است. پاسخی که من می‌دهم این است که ابن سینا فهمیده است، ولی نخواسته ارسطویی باقی بماند. فرق است بین نفهمیدن و ارسطویی باقی نماندن. ابن سینا ارسطو را خوب فهمیده مثل ابن‌رشد و شاید هم بهتر، اما ابن سینا نمی‌خواسته که ارسطویی باشد. ... من می‌خواهم بگویم که ابن‌رشد موضع‌گیری‌هایی درباره ارسطو کرده و ارسطوشناسان هم می‌گویند درست است. ولی ابن‌سینا از ارسطو عبور کرده و میلی ندارد که در ارسطو بماند. اما ابن‌رشد در ارسطو متوقف می‌شود و در آن می‌ماند و در فهم معتقد است که فهم کل هستی، فهم ارسطویی است. ... ابن‌رشد تمام تلاشش این بود که بداند که ارسطو چه می‌گفته است.»

 

گذشته از بحث دامنه‌دار ویژگی «شرحی» یا «تالیفی» اندیشمندان متقدم اسلامی که هنوز هم به جای خود باقی است، تاثیر و شناخته شدند ابن‌رشد در غرب یک حاشیه مهم برای کلیت فلسفه اسلامی، به دنبال داشت؛ بسیاری از پژوهشگران غربی و به تبع آنان ناقدان فلسفه متاخر اسلامی بر این باورند که اندیشه فلسفی اسلامی پس از چشم فروبستن ابن‌رشد، به افول گرائید و هیچ فیلسوف - که مراد از فیلسوف در اینجا نه معنای عام اندیشمند، بلکه معنای خاص و آکادمیک واژه مراد است - دیگری در جهان اسلام ظهور نکرد. بسیاری از مستشرقان و البته ابن‌رشد دوستان در این ادعا مشترکند و اصرار دارند که با مرگ ابن‌رشد پنجره عقل در جهان اسلام بسته می‌شود.

فارغ از اینکه تا چه حد می‌توان خود این ادعا را، ادعای عقلی و فلسفی قلمداد کرد این دعوی مهم درباره ابن‌رشد در همان مصاحبه با ابراهیمی دینانی از او پرسیده می‌شود و پاسخ این پژوهشگر فلسفه اسلامی جالب توجه است. ابراهیمی دینانی در پاسخ به این پرسش که «شما تا چه اندازه به این حرف اعتقاد دارید که پس از ابن‌رشد پنجره عقل در جهان اسلام بسته می‌شود؟» می‌گوید:

«بنده چنین اعتقادی ندارم و همیشه باب حکمت را مفتوح می‌دانم. مستشرقانی که با ابن‌رشد فلسفه اسلامی را پایان یافته تلقی کرده‌اند،یا مغرض بودند و یا بی‌اطلاع! البته برخی از آنها از روی غرض گفتند. آنهایی هم که بی‌اطلاع بودند، مطالعاتشان منحصر به کشورهای عربی بوده است. آنها به ایران کمتر توجه داشتند و چراغ فلسفه همیشه در ایران روشن بوده و هیچ وقت خاموش نشده. در زمانی که مستشرقان می‌گویند با مرگ ابن‌رشد پرونده فلسفه بسته شد، در این جا و در ایران آغازی دیگر برای فلسفه بود و با ظهور سهروردی فلسفه‌ای دیگر ظهور کرد. حتی خواجه نصیر نیز آغاز به کار فلسفی کرد. البته من بارها گفته‌ام که مدافع حقیقی فلسفه، خواجه نصیر بوده است. درست است که ابن‌رشد از فلسفه دفاع کرده اما در این دفاع بیشتر خودش را مطرح کرده است. ولی دفاع خواجه نصیر بسیار جانانه‌تر است و این برای غربی‌ها شناخته شده نیست. برای ما هم شناخته شده نیست. خواجه کسی است که شخصیتش باید به خوبی شناخته شود. بعد از خواجه، حوزه شیراز و اصفهان و حتی میرداماد و ملاصدرا را داریم و تا امروز چراغ فلسفه همیشه روشن بوده‌است. البته گاهی کم‌فروغ می‌شده اما هیچ‌گاه خاموش نشده. بعد از ابن‌رشد این حرف غربی‌ها به یک معنی درست است که‌ چراغ‌ فلسفه‌ در جهان اسلام‌ به غیر از ایران برای همیشه خاموش شد. من ناسیونالیست نیستم. با مرگ ابن‌رشد در تمام جهان اسلام به غیر از ایران فلسفه به گور سپرده شد. در ایران نه تنها فلسفه به گور سپرده نشد، بلکه آغاز دیگری شروع شد و خوشبختانه تا به امروز ادامه دارد، اگر مخالفانش بگذارند!»

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران