جعبه ابزار مقابله با تورم
- اخبار رسانه ها
- اخبار خواندنی
- 08 دی 1404 - 16:26
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، این روزها عددها با سرعتی جلو میدوند که ذهن بسیاری از ما جا میماند؛ دلار بالای 141 هزار تومان، سکه هم 165 میلیون را رد کرده است؛ با این اوصاف هزینهها مدام سنگینتر میشوند و برای ما اداره زندگی که به آن عادت داشتیم بیشتر شبیه یک علامت سؤال بزرگ است؛ همین موضوع زمینه نوعی احساس ناامنی روانی برای بیشتر جامعه بهخصوص طبقات متوسط و روبهپایین جامعه است.
اینکه هر بار که خبر قیمت سکه و دلار در گروه تلگرامی خانوادگی میآید حالمان برای یک روز را خراب میشود و حتی نگرانیها ناخواسته به بچهها منتقل میشود چیز عجیبی نیست. اما ما به عنوان مردم نمیتوانیم بهجای مسئولان اقتصاد را مدیریت کنیم پس باید با ابزارهایی که در اختیار داریم پیامدهای تورم را در زندگیمان بهحداقل ممکن برسانیم. انتخابی بسیار دشوار اما تاحدی اثرگذار. اینکه چطور و برای چهچیزهایی خرج میکنیم، چگونه خبر مصرف میکنیم و خیلی چیزهای دیگر «جعبه ابزار» ما برای مواجه با تورم هستند، اتفاقی که قرار نیست نسخه نجات اقتصاد کشور یا خوشبختی ما باشد باشد اما پاسخی منطقی به این سوال است که وقتی نمیتوانیم اقتصاد را درست کنیم، چطور میتوانیم زندگیمان را عاقلانهتر، آرامتر و پایدارتر اداره کنیم؟
وقتی تورم، فقط یک احساس نیست
این روزها زیاد میشنویم که «بخش زیادی از گرانیها روانی است» یا اینکه «اگر مردم هجوم نبرند، قیمتها بالا نمیرود». این جملهها هرچند درست است اما فقط بخشی از واقعیت را پوشش میدهد. تورم در ایران امروز یک پدیده صرفاً ذهنی یا ناشی از شایعه نیست؛ افزایش مداوم قیمتها، افت قدرت خرید و ناتوانی بسیاری از خانوارها در تأمین هزینههای پایه، کاملاً واقعی و ملموس است. در عین حال که واکنشهای هیجانی به این واقعیت تلخ، بعضاً خود به تشدید بحران کمک میکند.
هجوم برای خرید و انبار کردن، واکنش فوری به هر خبر و شایعه، یا این تصور که «اگر امروز نخرم، فردا خیلی گرانتر میشود» میتواند چرخه گرانی را تندتر کند. از طرفی تأکید بر ضرورت اصلاح رفتار و سبک زندگی بههیچوجه به معنای نادیده گرفتن سهم تصمیمگیران از مسئولیت نیست. مسئولان وظایف خود را دارند و پاسخگو بودن آنها جای خود. اما در سطح زندگی روزمره، مردم نمیتوانند معطل بمانند تا مسئولان اقدامی انجام دهند. ما ناچاریم با جعبه ابزار محدودی که در اختیار داریم، زندگیمان را مدیریت کنیم؛ همزمان هم واقعیت سخت اقتصادی را ببینیم، هم اجازه ندهیم اضطراب، تصمیمهای نادرست و آسیبزنندهتری به ما تحمیل کند.
ابزارهای روانی موثر که جادو نمیکنند
وقتی از «جعبه ابزار مقابله با تورم» صحبت میکنیم، منظور یک نسخه نجاتبخش یا راهحل جادویی برای بهتر شدن اوضاع اقتصادی نیست. این جعبه ابزار نه وعده ثروتمند شدن میدهد و نه قرار است قدرت خرید ازدسترفته را یکشبه برگرداند. این جعبه ابزار، در واقع مجموعهای از تصمیمهای کوچک، تدریجی و قابل اجراست؛ تصمیمهایی که هدفشان کاهش آسیب، حفظ تعادل و جلوگیری از فرسایش روانی در دل یک شرایط اقتصادی سخت و پرنوسان است. در شرایط تورمی، مسئله فقط عددها نیستند؛ سبک فکر کردن، نحوه تصمیمگیری و واکنشهای روزمره هم بخشی از واقعیت اقتصادی ما میشوند. جعبه ابزار دقیقاً از همینجا وارد میشود: از جایی که اقتصاد کلان از اختیار ما خارج است، اما رفتارهای فردی و خانوادگی هنوز قابل تنظیماند.
مدیریت پیامدها، نه جنگ با تورم
تورم، مسئلهای ساختاری است و حل آن در حوزه وظایف سیاستگذاران و تصمیمگیران اقتصادی قرار میگیرد. اما یکی از چیزهایی که زندگی روزمره را فرساینده میکند، پیامدهای روانی و رفتاری تورم است. اضطراب دایمی، تصمیمهای عجولانه، احساس جاماندگی و مقایسه مداوم با دیگران، همگی بخشی از فشار پنهانی تورم هستند. جعبه ابزار بهجای جنگیدن با خود تورم، روی همین پیامدها تمرکز میکند. اینکه بدانیم کدام هزینهها واقعاً ضروریاند و کدامها بیشتر از ترس آینده به ما تحمیل میشوند؛ کجا صرفهجویی به معنای کاهش کیفیت زندگی نیست و کجا «کم نکردن» فقط فشار روانی را بیشتر میکند. این نگاه، تورم را حذف نمیکند، اما اجازه نمیدهد تمام تصمیمهای زندگی از روی ترس گرفته شود.
فاصلهگذاری با اخبار
یکی از در دسترسترین و کمهزینهترین ابزارها، مدیریت مصرف خبر است. دنبال کردن لحظهبهلحظه قیمت دلار، طلا و سکه، اغلب برای ما اطلاعات تازهای برای تصمیمگیری نمیدهد، اما بار هیجانی بالایی ایجاد میکند. خبر، وقتی بیوقفه مصرف شود، از «اطلاع» به «استرس مزمن» تبدیل میشود. فاصلهگذاری آگاهانه با اخبار اقتصادی، به معنای بیخبری یا بیتفاوتی نیست. این کار نوعی تنظیم رابطه با واقعیت است؛ پذیرفتن اینکه دانستن بیشتر، الزاماً به کنترل بیشتر منجر نمیشود و گاهی فقط اضطراب را تشدید میکند.
پرهیز از خرید هیجانی
خرید هیجانی یکی از شایعترین واکنشها به تورم است؛ واکنشی که معمولاً از ترس «دیر شدن» یا «جا ماندن» تغذیه میشود. اما بسیاری از این خریدها نهتنها امنیت اقتصادی ایجاد نمیکنند، بلکه منابع محدود خانوار را سریعتر فرسوده میکنند. یکی از ابزارهای مهم این جعبه ابزار، ایجاد یک مکث آگاهانه پیش از خرید است. پرسیدن یک سؤال ساده: این خرید پاسخ به یک نیاز واقعی است یا واکنش به اضطراب؟همین مکث کوتاه، اگر به یک عادت تبدیل شود، در طول زمان اثر قابلتوجهی بر ثبات مالی و آرامش روانی خواهد داشت.
اولویتبندی درست علیه تورم!
تورم طولانیمدت فقط دخلوخرج را بههم نمیریزد؛ اولویتهای زندگی را هم بیسر و صدا جابهجا میکند. خیلی از چیزهایی که تا چند سال پیش بدیهی به نظر میرسیدند؛ مثل هزینه کردن برای کلاس فوقبرنامه فرزندان، تفریحات و... بعد از آنکه به حداقل ممکن رسیدند حالا نیاز به بازنگری جدیتری هم دارند. بازتعریف اولویتها به معنای کنار گذاشتن زندگی نیست، بلکه تلاشی است برای هماهنگ کردن خواستهها با واقعیتهای تلخ جدید.
واقعگرایی بهجای انکار یا اغراق
یکی از واکنشهای رایج به شرایط دشوار اقتصادی، یا انکار وضعیت است («این موج هم میگذرد») یا اغراق در فاجعه («دیگر هیچ کاری نمیشود کرد»). هر دو واکنش مانع تصمیمگیری درست میشوند. مواجهه منطقی یعنی پذیرفتن اینکه برخی محدودیتها واقعیاند و احتمالاً موقتی نیستند، اما همزمان همه مسیرهای زندگی هم مسدود نشدهاند. این نگاه کمک میکند انرژی روانی محدودمان را صرف جنگهای بیفایده نکنیم.
اولویتبندی، نه حذف کورکورانه
یکی از سوءتفاهمها درباره «صرفهجویی»، حذف بیقاعده همه هزینههاست؛ رویکردی که معمولاً بعد از مدتی با فرسودگی و خشم پنهان همراه میشود. بازتعریف اولویتها به معنای انتخاب آگاهانه است: کدام هزینهها واقعاً کیفیت زندگی را بالا میبرند و کدامها صرفاً از عادت یا فشار اجتماعی میآیند؟ گاهی حذف یک هزینه پرسر و صدا و حفظ یک هزینه کوچک اما معنادار، تعادل روانی خانواده را بهتر حفظ میکند.
حفظ هستههای معنابخش زندگی
در شرایط تورمی، خطر بزرگی وجود دارد: اینکه زندگی فقط به «مدیریت بقا» تقلیل پیدا کند. کار، قسط، هزینه و نگرانی جای همهچیز را بگیرد. بازتعریف اولویتها یعنی تلاش آگاهانه برای حفظ هستههایی که هنوز به زندگی معنا میدهند؛ زمان با خانواده، ارتباطات انسانی سالم، یادگیری حتی اگر کوچک و کمهزینه باشد؛ خلاصه کارهایی که حس توانمندی را زنده نگه میدارند. اینها تجمل نیستند؛ سرمایههای روانیاند.
انتقال آرامش به نسل بعد
برای خانوادههایی که فرزند دارند، اولویتبندی فقط یک تصمیم فردی نیست. بچهها بیشتر از آنچه فکر میکنیم، اضطراب اقتصادی را جذب میکنند. مواجهه منطقی یعنی مراقب باشیم نگرانیهای بزرگسالانه بیفیلتر به آنها منتقل نشود. ساده کردن توضیحها، پرهیز از گفتوگوی مداوم درباره گرانی و حفظ حداقلی از ثبات، بخشی از همین جعبه ابزار است. در نهایت، بازتعریف اولویتها نه نشانه تسلیم است و نه خوشبینی سادهلوحانه؛ تلاشی واقعگرایانه برای ادامه دادن زندگی در شرایطی است که انتخابهای ما محدودتر شدهاند، اما هنوز کاملاً از بین نرفتهاند.
از بودجهبندی ساده تا سرمایهگذاری روی خود و روابط
هر کدام روشی برای مدیریت بهتر پول است
البته که ما سالهاست با تورم زندگی میکنیم و برای ما اصل تورم چیز تازهای نیست؛ اما واقعیت درباره شرایط فعلی این است که نسخه جدید تورم سرعت بیشتری نسبت به قبل دارد و برای همین مدیریت درآمدها و... هم جدیتر میشود. بازهم با تاکید بر اینکه آنچه میگوییم برای نه برای ثروتمند شدن است و نه تحول جدی در دخل و خرج زندگی، بلکه مرور این نکات فقط برای این است که زندگیمان از کنترل خارج نشود. در حقیقت هدف اصلی «بیشتر داشتن» نیست؛ کمتر آسیب دیدن است.
بودجهبندی نقشه راهی ضروری
خیلیها از بودجهبندی فرار میکنند چون آن را محدودکننده و استرسزا میدانند. اما در شرایط تورمی، بودجهبندی دقیقاً نقش یک نقشه راه حداقلی را دارد. لازم نیست اکسل پیچیده یا اپلیکیشن خاصی استفاده شود؛ دانستن اینکه پول ماهانه صرف چه دستههایی میشود (ضروری، قابلتعدیل، قابلحذف) اولین قدم است. بودجه ساده کمک میکند تصمیمها آگاهانه باشند، نه واکنشی. مهمتر از دقت عددی، پیوستگی این کار است.
پسانداز در تورم؛ کوچک و بدون توهم
پسانداز در شرایط تورمی شبیه پسانداز کلاسیک نیست. قرار نیست ارزش پول حفظ شود یا آینده تضمین شود؛ هدف پسانداز در این دوره، ایجاد حاشیه امن کوتاهمدت است. مبالغ کوچک، اما منظم، میتوانند در مواجهه با هزینههای ناگهانی (درمان، تعمیر، جابهجایی) نقش ضربهگیر داشته باشند. پسانداز موفق در این فضا، بدون رؤیای سود بالا و بدون قفل کردن پول در مسیرهای پرریسک تعریف میشود تا بودجهای کم برای زمانهای ضروری باقی بماند.
پرهیز از ریسکهای جمعی
یکی از خطرناکترین دامها در دورههای تورمی، ریسکهای هیجانی جمعی است؛ از هجوم به بازارهای ناآشنا گرفته تا سپردن سرمایه به توصیههای بدون پشتوانه. فشار شبکههای اجتماعی و مقایسه با دیگران، بسیاری را به تصمیمهایی میکشاند که نه با اندازه داراییشان همخوان است و نه با تحمل ریسکشان. در این فضا، نرفتن به بعضی مسیرها خودش یک تصمیم هوشمندانه است.
حذف هزینههای بیصدا
برخی هزینهها یکباره بزرگ نیستند، اما بدون اینکه حس کنیم ماهبهماه بخش زیادی از پول ما را درگیر میکنند. بهطور مثال اشتراکها، خدماتی که کم استفاده میشوند یا خریدهای تکراری از سر عادت از این جنس هستند. اینکه ما اینترنتی خرید میکنیم و پول فیزیکی را مصرف نمیکنیم باعث شده حسی را که قبلاً زمان خرج کردن داشتیم تجربه نکنیم اما واقعیت این است که بازهم پول ما درحال تباه شدن برای کدهای تخفیف جذاب، جشنوارههای فروشگاههای اینترنتی و... است. شناسایی و حذف همین هزینههای بهظاهر کوچک، بدون کاهش محسوس کیفیت زندگی، فضای تنفسی ایجاد میکند. این بخش از مدیریت مالی کمتر دیده میشود، اما تأثیر آن پایدارتر است.
داراییهایی که در تورم هم افزایش پیدا میکنند
در شرایط تورمی، بسیاری از ابزارهای کلاسیک مدیریت مالی کارایی سابق را از دست میدهند. سود بانکی، پسانداز بلندمدت یا حتی برخی سرمایهگذاریها ممکن است بهراحتی خنثی شده یا برای خیلیها ممکن نباشند.
در چنین فضایی، یکی از مهمترین داراییهای فردی چیزی است که در صورتحسابهای بانکی ثبت نمیشود: «مهارت و روابط انسانی». افزایش مهارت، بهویژه قابلیتهای قابل انتقال، نوعی سرمایهگذاری بلندمدت است. اینکه فرد به یک شغل و یک منبع درآمد محدود نباشد، یعنی تابآوری بیشتری در برابر بیثباتی اقتصادی دارد. بلد بودن چند کار، از مهارتهای دیجیتال و تولید محتوا گرفته تا آموزش، خدمات تخصصی یا حتی مهارتهای دستی، هم امکان تطبیق را بالا میبرد و هم احساس کنترل بر زندگی را تقویت میکند؛ احساسی که در شرایط تورمی بهشدت آسیبپذیر است.
برای بسیاری، فریلنسری در کنار شغل اصلی میتواند یک راهحل واقعبینانه باشد؛ نه الزاماً برای جایگزینی درآمد ثابت، بلکه برای ایجاد یک مسیر موازی. پروژههای کوچک، همکاریهای موردی یا حتی تجربههای کوتاهمدت، علاوه بر درآمد مکمل، شبکه ارتباطی فرد را هم گسترش میدهند. مهمتر از خود پول، گسترش دامنه امکانهاست.
از طرفی وقتهای آزاد اگر صرف یادگیری مهارتی شود که بعدها قابلیت تبدیل شدن به درآمد دارد، عملاً به نوعی پسانداز تبدیل میشود. این نوع سرمایهگذاری صبورانه است و نتیجه فوری ندارد، اما در بلندمدت یکی از امنترین گزینهها در اقتصادهای ناپایدار به حساب میآید.
در کنار مهارت، شبکههای حمایتی انسانی نقش حیاتی دارند. خانواده، فامیل، دوستان، همکاران و حتی همسایگان میتوانند در دورههای فشار اقتصادی به منابع مهمی از حمایت تبدیل شوند. «هوای هم را داشتن»، چه در قالب حمایت عاطفی، چه کمک موقت مالی یا همیاری روزمره، نوعی سرمایه اجتماعی میسازد که هیچ بازار مالیای جای آن را نمیگیرد. گاهی داشتن یک رابطه سالم و قابل اتکا، از هر دارایی مادی مطمئنتر است.
منبع: خراسان
انتهای پیام/