ترور آزادی به نام آزادی
- اخبار رسانه ها
- اخبار خواندنی
- 09 دی 1404 - 09:57
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در سرزمینی که نماد آن مجسمه آزادی است و در جایی که باید نماد آزادی بیان باشد یعنی دانشگاه، دکتر شیرین سعیدی، دانشیار علوم سیاسی و پژوهشگر مطالعات خاورمیانه نه تنها از سمت خود به عنوان مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه برکنار میشود بلکه حق تدریس هم از او گرفته و عملا از دانشگاه اخراج میشود. اتفاقی که به گفته بسیاری از متخصصان علم حقوق در آمریکا نادر محسوب میشود. او که به دلیل یک اظهارنظر علمی و قدردانی از مدیریت استراتژیک رهبر انقلاب در بحبوحه جنگ 12 روزه، با برچسب «تهدید امنیتی» و فرایند اخراج از سوی مدیریت دانشگاه مواجه شده است، حالا پرونده حقوقی خود را به نوعی نبرد برای آزادی بیان در کشوری که خود را مهد دموکراسی میداند، تلقی میکند.
کشوری که در آن برای یک استاد دانشگاه در مرتبه دانشیاری، ایستادن در کنار حقیقت به قیمت یک عمر فعالیت آکادمیک تمام میشود. دکتر شیرین سعیدی حالا در میانه یک نبرد حقوقی بیسابقه برای بازپسگیری کرسی خود ایستاده و معتقد است مبارزه او شخصی نیست؛ بلکه ایستادگی در برابر جرمانگاری حقیقت است که حالا به یک روال عادی در آمریکا تبدیل شده است. در پرونده امروز زندگی سلام با او به گفتوگو پرداختیم. در این گفتوگوی صریح، دکتر سعیدی از پشتپرده فشارهای مالی ایپک بر دانشگاهها، تلاش رسانههای فارسیزبان برای ترور شخصیت استادان مستقل و روایتی متفاوت از پیروزی استراتژیک ایران در جنگ 12 روزه برایمان سخن میگوید.
بدعت حقوقی در دانشگاههای آمریکا
در ابتدای مصاحبه با دکتر سعیدی درباره ماجرای برکناری او سوال میکنم که میگوید : «تصور اولیه این بود که فقط از مدیریت مرکز خاورمیانه کنار گذاشته شدهام و کرسی تدریس همچنان پابرجاست. اما آنچه رخ داد، واقعاً کمسابقه است، آن هم برای استادی که دانشیار است. مرتبه دانشیاری در آمریکا یعنی آنقدر آزادی بیان برای شما وجود دارد که بتوانی حرفهایی بزنی که حتی جامعه یا حاکمیت آن را نپسندد. کمتر از دو هفته، روندی آغاز شد که بهگفته بسیاری از وکلای متخصص حقوق دانشگاهی در آمریکا، نمونه مشابهی برای آن وجود ندارد.
در ایالات متحده، بهویژه در دانشگاهها، آزادی بیان برای اعضای هیئت علمی اصل بنیادین است. استاد دانشگاه باید بتواند دیدگاههای علمی و تحلیلی خود را بیان کند، حتی اگر این دیدگاهها خوشایند جریانهای حاکم نباشد. اینکه یک استاد به دلیل اظهارنظر علمی یا سیاسی، آن هم در چارچوب تخصص خود، با چنین برخوردی مواجه شود، بسیار نگرانکننده است. در ادامه این روند من نامه برکناری دریافت کردم. در نامه رسمی برکناری از مدیریت، تعابیری به کار رفته بود که عملاً من را به نوعی تهدید امنیتی معرفی میکرد. به همین دلیل وقتی رئیس دانشکده درخواست جلسه حضوری کرد، اعلام کردم که با توجه به محتوای آن نامه، احساس امنیت نمیکنم که در دفتر ایشان حاضر شوم. بعد از آن، نامهای دیگر صادر شد که عملاً آغاز فرایند اخراج بود. البته اخراج نهایی هنوز انجام نشده، چون در دانشگاههای دولتی آمریکا روند حقوقی طولانی دارد و من هم این مسیر را بهطور جدی پیگیری میکنم و برای آن میجنگم تا بتوانم شغلم را پس بگیرم.»
جرمانگاری برای واژه «نسلکشی»
در ادامه از دکتر سعیدی خواستم درباره نقل قولی از او که گفته بود اگر در این پرونده پیروز شود، در واقع آزادی بیان در آمریکا پیروز شده است، بیشتر توضیح دهد. او معتقد است: «فشار بر دانشگاهها سابقه دارد، بهویژه از سوی جریانهای راست افراطی، بهخصوص در ایالتهای محافظهکار، مثل ایالتی که من در آن هستم؛ یعنی ایالت آرکانزاس که به نوعی قلب طرفداران ترامپ است. 95 درصد نمایندگان این ایالت در کنگره از ایپک(کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) پول میگیرند. بنابراین این افراد همیشه با دانشگاه مسئله داشتند. بعد از اتفاقات هفتم اکتبر، این فشارها بهشدت افزایش یافته است. روایت غالبی که شکل گرفت این بود که هرکس از مردم فلسطین دفاع کند یا از واژههایی مثل «نسلکشی» استفاده کند، بهنوعی با گروههایی که در آمریکا تروریست شناخته میشوند همردیف میشود. مثلا میدیدم که یک خبرنگار را جزو گروه حماس معرفی میکردند و سه هفته بعد او کشته میشد. این ادبیات خطرناک است و در آمریکا و اروپا هم برای بازداشت، اخراج یا لغو فعالیت بسیاری از استادان، دانشجویان و روزنامهنگاران از آن استفاده شده است.»
رهبر ایران مانع از تبدیل جنگ 12 روزه به بحران 12 ساله شدند
باتوجه به پاسخ دکتر سعیدی از او پرسیدم چگونه میتوان در مقابل این روند یعنی عادی سازی جرمانگاری برای انسانهای آزادیخواه ایستاد و آن را تغییر داد؟ دکتر سعیدی با قاطعیت میگوید: «بهنظر من، بخش بزرگی از این مبارزه، رسانهای است. شاید بتوان گفت 98 درصد آن به آگاهیرسانی درست وابسته است و این که مردم بتوانند واقعیت را درک کنند. وقتی این اتفاق برای من افتاد، حجم حمایت مردمی، چه در آمریکا و چه در ایران، برایم غیرمنتظره بود چون من هیچ وقت علاقهای نداشتم که شناخته شوم، من حتی یک فعال سیاسی هم نبودم و فقط یک استاد دانشگاه بودم. اما این اتفاق نشان میدهد که اگر رسانهها دقیق و مسئولانه عمل کنند، افکار عمومی چطور میتواند حقیقت را از روایتهای جعلی تشخیص دهد. وقتی به عنوان یک استاد دانشگاه، توئیت میزنم و از مدیریت هوشمندانه رهبر ایران تشکر میکنم که مانع تبدیل شدن یک جنگ 12 روزه به یک بحران 12 ساله شدند، این براساس علم است. من به عنوان کسی که در سن کودکی 8 سال جنگ ایران و عراق را تجربه کردم و حالا از آقای خامنهای واقعا ممنونم که به خاطر مدیریت ایشان این جنگ فقط 12 روز طول کشید و اسنادش هم موجود است و تمام فرماندهان نظامی این را میگویند که بر اساس مدیریت ایشان بود و این گفته با پشتوانه علمی است، چرا باید با این حرف مشکل داشته باشند؟ اما متاسفانه این حرف برای آنها قابل تحمل نیست.»
نقش حامیان مالی دانشگاهها برای تشدید فضای سرکوب
در ادامه از دکتر سعیدی درباره تاثیر فشار مالی در محدود شدن منتقدان اسرائیل پرسیدم. استادیار دانشگاه آرکانزاس به نقش اهداکنندگان مالی و ساختار اقتصادی دانشگاههای آمریکا اشاره کرد و توضیح داد: «در دانشگاههای خصوصی، آزادی بیان استادان بسیار محدودتر است. دلیلش هم روشن است. این دانشگاهها به کمکهای مالی خصوصی وابستهاند. اگر فرد یا نهادی سالانه میلیونها دلار به دانشگاهی کمک کند، میتواند با تهدید به قطع این منابع مالی، بر تصمیمهای دانشگاه اثر بگذارد و مثلا دانشگاه را مجبور به اخراج استادی کند که مخالف منافع یا مواضع او سخن میگوید.
در واقع اگر من در دانشگاه خصوصی بودم، راحت میتوانستند من را اخراج کنند و من حتی نمیتوانستم برای احقاق حق خودم بجنگم. در دانشگاههای دولتی، سطح آزادی بیان بالاتر است، اما حتی آنجا هم فشارهای مالی و سیاسی، از طریق لابیها و نهادهای مختلف، کاملاً محسوس است. زمانی که من در سپتامبر برای دیدار با آقای پزشکیان دعوت شده بودم، رئیس دانشکده بهصراحت مخالفت کرد و گفت به دلیل تروریستی خوانده شدن حکومت ایران از سوی آنها، این اقدام باعث از دست رفتن میلیونها دلار فاندینگ دانشگاه خواهد شد. البته فشارها فقط مالی و اقتصادی نیست، یک بخش هم فشارهای سیاسی است که از سمت لابیهای مختلف مانند براندازان جمهوری اسلامی و لابیهای صهیونیستی اتفاق میافتد. به عنوان مثال در مورد ادعای استفاده از سر برگ دانشگاه باید بگویم که این ادعا کاملاً نادرست است. اینها دروغهایی بود که رسانههایی مانند ایراناینترنشنال برای تخریب من ساختند.
واقعیت این است که من به دلیل تخصص، در پرونده دادگاه آقای حمید نوری شهادت دادم و آن نامهها با هماهنگی و تایید کامل خود دانشگاه ارسال شده بود. مدارک و ایمیلهای این هماهنگی موجود است. مشکل آنها این است که قاضیهای سوئدی حاضر به حذف آن نامهها از پرونده نیستند، زیرا این نامهها نشان میدهد که موضع من، نه طرفداری از برانداز است و نه طرفداری از حاکمیت، بلکه یک نگاه علمی و مستقل است. این موضوع بهانهای بود برای پروندهسازی، نه یک تخلف واقعی.»
اسرائیل از توان نظامی ایران غافلگیر شده بود
برایم بسیار ارزشمند بود که ارزیابی این پژوهشگر مطالعات خاورمیانه را از جنگ 12روزه اخیر بدانم. دکتر سعیدی میگوید:«من متخصص مسائل نظامی نیستم، اما بر اساس تحقیقات و مصاحبه با افراد مختلف که در این خصوص آگاهی کافی داشتند پاسخ میدهم. من همکارانی دارم که در زمان جنگ 12 روزه در اسرائیل حضور داشتند، آنها میگفتند اسرائیل از توان نظامی ایران کاملا غافلگیر شده بود و این یک واقعیت است که امروز حتی در رسانههای خودشان هم به آن اذعان میشود. آنها پیشبینی نکرده بودند که ایران به لحاظ نظامی این همه پیشرفت کرده باشد و البته ایران هم به جد و با تدبیر این واقعیت را به خوبی پنهان کرده بود.
علاوه بر این، نقش مدبرانه و مدیریت بسیار دقیق آقای خامنهای در این جنگ کاملا مشهود و غیرقابل انکار بود که این را هم میتوان با سند و مدرک اثبات کرد و به همین دلیل اخیرا ایشان به عنوان یکی از محبوبترین چهرههای خاورمیانه دوباره مطرح شدند. بدون شک در این جنگ 12 روزه ایران پیروز شد به دو دلیل. دلیل اول اینکه تصور دشمنان ایران این بود که میتوانند با این حملات غافلگیرکننده، مردم ایران را به خیابانها بکشانند، مردمی که حق داشتند ناراضی باشند، مردمی که با مشکلات بسیاری مانند آب و برق و تحریم دستوپنجه نرم میکنند، اما نتوانستند و این بزرگترین پیروزی بود.
مردم با هوشمندی متوجه شدند که هرگونه اصلاح و پیشرفت در امنیت کشور معنا پیدا میکند و نه در سایه حکومتی جعلی و کودککش. مردم فهمیدند که کدام طرف میتواند از جانشان محافظت کند و در طرف درست ایستادند. دلیل دوم که ایران را پیروز این میدان میدانند این است که بعد از این جنگ همه ایران را قدرت هستهای تلقی میکنند، که البته این را من نمیگویم، بلکه متخصصان هستهای در آمریکا میگویند که باید در محاسبات خود برای آینده، ایران را یک قدرت هستهای درنظر بگیریم! چرا؟ چون آن زمان ایران با این که حق دستیابی به قدرت هستهای را دارا بود (به دلایل پزشکی و دارویی) اما همچنان داشت با نهادهای بینالمللی همکاری میکرد و اجازه بازرسی داده بود و همه چیز شفاف بود، اما دقیقا در زمانی که ایران در حال برگزاری این جلسات بود، حمله صورت گرفت و این فشارهای غیرقانونی، انگیزه و گفتمان دستیابی به توانمندی هستهای را در جامعه تقویت کرد و حالا حتی اگر حاکمیت هم نخواهد، در برابر خواست مردم برای دستیابی به توان هستهای نمیتوان مقاومت کرد و این پیروزی دیگری برای ایران بود. »
وظیفه رسانه؛ تحقیق، صحتسنجی، وفاداری به واقعیت
به عنوان کلام آخر از این استاد مطالعات خاورمیانه در آمریکا خواستم در مورد نقش رسانههای ایران به خصوص رسانههایی که در خارج از ایران هم فعالیت دارند در پیشبرد اهداف حقوقی برای پیروزی آزادی بیان در آمریکا برایم بگوید. دکتر سعیدی معتقد است: « مهمترین نکته این است که مطرح شدن اسامی اشخاص مثل من نباید باعث شود اصل ماجرا، یعنی رنج مردم فلسطین، فراموش شود. حمایت از افرادی که در خارج از ایران از حقوق فلسطینیان دفاع میکنند، در واقع حمایت از حقیقت است. حمایت از آن زنان و کودکان رنج کشیده است. رسانهها باید دقیق، مستند و مستقل بنویسند، نه اینکه صرفاً بازنشرکننده مطالب یکدیگر باشند. تحقیق، صحتسنجی و وفاداری به واقعیت، مهمترین وظیفه رسانه است. و در کنار همه اینها، من به نقش دعا هم باور دارم. این جنگهای بزرگ فراتر از توان فردی ماست، ما تلاش خود را در حد توان انجام میدهیم، یا پیروز میشویم یا نمیشویم اما باید دعا کنیم در نهایت این اتفاقات ختم به خیر شود. این عاقبت به خیری شاید زود محقق نشود و شاید 10 سال دیگر طول بکشد اما در نهایت با پیروزی همراه خواهد بود.»
منبع: خراسان
انتهای پیام/