پروژه بی ثبات سازی از درون

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، آنچه این روزها در سطح جامعه به‌صورت افزایش افسارگسیخته قیمت ارز و طلا، بی‌ثباتی بازار کالا، التهاب روانی و ذره ذره آب شدن امید به آینده دیده می‌شود، به‌هیچ‌وجه مسئله‌ای حاشیه‌ای یا قابل تقلیل به نوسان مقطعی بازار نیست. به نظر می رسد با یک رخداد چندلایه مواجه هستیم. رخدادی که اگر صرفاً در سطح اقتصاد روزمره تحلیل شود، بخش مهمی از معنا و کارکرد آن نادیده می‌ماند. تحلیل این موضوع به معنی انکار حق مردم در اعتراض نیست، بلکه فهم جایگاه این اعتراض در یک پازل بزرگ‌تر است.

حق با مردم است؛ این نقطه شروع تحلیل است

افزایش قیمت ارز و طلا را نمی توان صرفا با عینک اقتصادی تحلیل کرد، بلکه به دلیل اثرگذاری در ابعاد مختلف یک متغیر روانی و اجتماعی است که مستقیم به زیست روزمره مردم گره می‌خورد. وقتی قیمت‌ها ناپایدار می‌شود، مردم فقط خودشان را از نظر مالی متضرر نمی دانند، بلکه آینده برایشان مبهم‌تر می‌شود. تعویق تصمیم‌های زندگی، کاهش تاب‌آوری ذهنی جامعه، اضطراب دایمی و احساس بی‌پناهی، پیامدهای مستقیم چنین وضعیتی است. مطالبه‌گری مردم در این شرایط نه‌تنها مشروع، بلکه ضروری است. مسئولان موظف‌اند با شفافیت، ایده و افق خود را توضیح دهند. در این نقطه هیچ اختلاف‌نظری وجود ندارد. اما تحلیل این وضعیت در همین‌جا متوقف نمی‌شود.

از جنگ سخت تا ضربه از درون

تردیدی نیست که بخشی از این آشفتگی اقتصادی، محصول ناکارآمدی‌ها، خطاهای سیاست‌گذاری و ضعف‌های مدیریتی در داخل است. انکار ضعف های داخلی، نه صادقانه است و نه کمکی به حل مسئله می‌کند. اما اگر همه ماجرا را به این سطح فروبکاهیم، درک نادرستی از وضعیت خواهیم داشت. زیرا این تلاطم، همزمان با یک تغییر فاز در رفتار دشمنان ایران رخ داده است. تغییری که نشانه‌های آن را نمی‌توان نادیده گرفت. در جریان جنگ 12روزه، آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌صراحت از هدف تغییر رژیم در ایران سخن گفتند. اما نتیجه آن مواجهه نظامی، برخلاف انتظارشان رقم خورد  و نه تنها فروپاشی اتفاق نیفتاد، بلکه انسجام اجتماعی کم‌سابقه شکل گرفت.  همین شکست در زمین سخت واقعیت های اجتماعی ایران، موجب تغییر کارویژه شد. وقتی حمله نظامی نتیجه نداد، سناریوی ضربه از درون فعال شد. سناریویی که اقتصاد، رسانه و خیابان را به‌صورت همزمان هدف می‌گیرد.

 منطق زمان‌بندی چیست؟

همزمانی این تحولات با تحرکات دیپلماتیک، تصادفی نیست. به‌ویژه در آستانه دیدار میان ترامپ و نتانیاهو، نیاز به ارائه تصویر ایران متزلزل به یک اولویت راهبردی برای تل‌آویو تبدیل می‌شود. در این چارچوب، ایجاد بی‌ثباتی اقتصادی، التهاب اجتماعی و بازنمایی رسانه‌ای نارضایتی، می‌تواند پیش‌نمایش یک طراحی چندلایه باشد، پیش نمایشی برای گرفتن تأیید حمله یا فشار مجدد به ایران. افزایش انفجاری قیمت ارز و طلا در بازه‌ای کوتاه، فقط نتیجه سازوکارهای طبیعی بازار نیست. حتی تأخیر یا مسدودشدن منابع مالی مانند واریز نشدن میلیاردها دلار درآمد نفتی که دست واسطه های فروش نفت معطل مانده، می‌تواند در چارچوب عملیات اطلاعاتی–اقتصادی تحلیل شود.

 خیابان؛ قطعه حساس پازل

تحریک اعتراضات صنفی، به‌ویژه در میان بازاریان، اگرچه ممکن است از مطالبات واقعی آغاز شود، اما در صورت مدیریت‌نشده‌بودن، به‌سرعت می‌تواند به بستری برای ورود عناصر غیرصنفی و آشوب‌محور تبدیل شود. در این نقطه، مرز میان اعتراض و شورش باریک می‌شود و دقیقاً همین نقطه‌ای است که طراحان بیرونی به‌دنبال آن هستند. نقش رسانه‌ها در این پازل، تعیین‌کننده است. برخی روایت‌ها، مصاحبه‌ها و بازنمایی‌ها  از جمله آنچه اخیراً در بی‌بی‌سی فارسی به عنوان مصاحبه با ترانه علیدوستی دیده شد صرفاً یک برنامه معمولی نیست، بلکه می‌تواند در بازتولید خاطره‌های ملتهب گذشته و تحریک لایه‌های خفته جامعه مثل بدنه معترض در سال 1401 نقش‌آفرین باشد  و شاید آن هم قطعه ای از پازلی برای تحریک به شورش برای ضربه از درون باشد.
وضعیت اقتصادی امروز واقعاً خوب نیست و مردم محق‌اند. این گزاره باید محور هر تحلیلی باشد. اما همزمان، باید پذیرفت که در شرایط کنونی جهان و منطقه، هیچ متغیری منفک از دیگر مولفه ها عمل نمی‌کند. اقتصاد، رسانه، خیابان و دیپلماسی به‌هم پیوسته‌اند.

هشدار اصلی این نیست که «در زمین دشمن بازی نکنید» این جمله بیش از حد کلیشه‌ای است. هشدار واقعی این است که نادیده‌گرفتن پیوستگی این متغیرها، ما را ناخواسته به بازیگر سناریوی دیگران تبدیل می‌کند.

در چنین وضعیتی، مسئولیت رسانه‌ها سنگین‌تر از همیشه است. رسانه نه باید با چشم‌پوشی و تطهیر ناکارآمدی‌های داخلی، واقعیت را مخدوش کند و نه با دامن‌زدن به التهاب و هیجان، جامعه را به سمت بی‌ثباتی سوق دهد، بلکه وظیفه اصلی آن روشنگری عقلانی و پرده‌برداری از نقشه‌ای پیچیده است که اگر به‌درستی دیده و فهم نشود، هزینه‌های آن پیش از همه بر دوش مردم سنگینی خواهد کرد.

 عبور نرخ دلار از حدود 140 هزار تومان و افزایش فشار معیشتی بر کسبه، 2 تجمع اعتراضی محدود در مرکز پایتخت را به‌دنبال داشت؛ تجمعاتی که می‌تواند بستر جدیدی برای فعالیت هسته‌های اغتشاش شود.

براساس گزارش‌های میدانی، در دو روز گذشته گروه‌هایی از بازاریان و کسبه در محدوده پاساژ چهارسو و خیابان لاله‌زار تهران گرد هم آمدند. موضوع اصلی اعتراضات، نوسانات شدید نرخ ارز و تأثیر آن بر قیمت‌های عمده و خرده‌فروشی عنوان شده است.

شاهدان عینی گزارش داده‌اند که در میان جمعیت حدود 200 نفری، هسته‌های 5 تا 10 نفری با شعارهایی فراتر از خواسته‌های صنفی حاضر شدند. یک مغازه‌دار در لاله‌زار به خبرنگار ما گفت: «مشکل اقتصادی داریم، اما این گروه‌های کوچک که شعارهای سیاسی می‌دهند، به درد حل مشکل ما نمی‌خورند.»

همزمان با این تجمعات، مریم رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین، در توئیتر خواستار «تشکیل زنجیره‌ای از اعتراضات» شد. این گروهک که پرونده‌اش مملو از همکاری با رژیم صهیونیستی و ترور شهروندان ایرانی است، بار دیگر استراتژی سوءاستفاده از نارضایتی‌های اقتصادی برای ایجاد ناامنی را دنبال می‌کند.

یک مقام آگاه در وزارت اطلاعات به «فارس» گفت: «الگوی حضور هسته‌های کوچک در تجمعات صنفی برای جهت‌دهی رادیکال، دقیقاً مطابق سناریوی امنیت‌زدایی دشمن است. هدف، تبدیل نقد اقتصادی به بی‌ثباتی سیاسی است.»

احمدی، اقتصاددان، در تحلیل این وضعیت می‌گوید: «تاریخچه بازار ایران نشان می‌دهد هرگاه فضای ناامنی ایجاد شده، نرخ ارز با شتاب بیشتری افزایش یافته. ایجاد اغتشاش، سرمایه‌گذاری را متوقف و فرار سرمایه را تشدید می‌کند.»

او هشدار داد: «کسانی که امروز به نام اعتراض به گرانی، فضا را به‌سمت ناامنی می‌برند، در واقع به گرانی دامن می‌زنند.»

سخنگوی دولت در گفت‌وگو با رسانه‌ها تأکید کرد: «دولت در حال تنظیم بسته‌های جدید حمایت از کسب‌وکارها و تنظیم بازار ارز است. این مشکلات راه‌حل دارد، اما نیاز به زمان و آرامش فضای کسب‌وکار دارد.»

در همین حال، منابع آگاه از تشکیل جلسات شورای هماهنگی اقتصادی برای اتخاذ تصمیمات موثر خبر دادند.

تحلیل گران معتقدند آنچه که دشمن از ناآرامی ها انتظار دارد، بخشی از پروژه بزرگ تری است که از تحریم‌های حداکثری آغاز شد و اکنون به مرحله «امنیت‌زدایی» رسیده است. فشار اقتصادی، سپس تحریک به اغتشاش و در نهایت بی‌ثباتی؛ سه‌ضلعی استراتژی دشمن علیه ایران است.

با این حال، تجربه سال‌های گذشته نشان داده که مردم ایران با درایت خود تفاوت بین اعتراض صنفی و پروژه بی‌ثباتی را تشخیص می‌دهند و در این آزمون نیز همچون گذشته پیروز خواهند شد.

منبع: خراسان

انتهای پیام/