هرمنوتیک فلسفی، باب تفسیر به رأی را می‌گشاید/ ناسازگاری مفسرمحوری با فلسفه نزول وحی

هرمنوتیک فلسفی، باب تفسیر به رأی را می‌گشاید/ ناسازگاری مفسرمحوری با فلسفه نزول وحی

خبرگزاری تسنیم: عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) به تشریح بحث مؤلف محوری یا مفسرمحوری در فهم متن پرداخت. به عقیده وی هرمنوتیک فلسفی توجه به مراد مؤلف در فهم متن را نادیده می‌گیرد و لازمه آن شخصی‌سازی تفسیر قرآن و گشودن باب تفسیر به رای است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هرمنوتیک «Hermeneuitic» از واژه یونانی «Hermeneuin» به معنای «تفسیر کردن» گرفته شده و با «هرمس» خدای پیام‌رسان یونانیان مرتبط  است. این واژه از زمان افلاطون به معنای به فهم درآوردن چیزی یا موقعیتی مبهم به کار می‏رفته و ارسطو نیز از این لفظ برای نام‏گذاری بخشی از کتاب «ارغنون» خود استفاده کرد. هرمنوتیک از قرن هفدهم به بعد شاخه‏ای از دانش بشری شد. از آن زمان تاکنون گستره‏ تعاریف هرمنوتیک و تلقی‏ها از آن بسیار متنوع  و قلمرو مباحث آن همراه با سیر تاریخی گسترده‏تر شده است.

این مفهوم از حد معرفی به مثابه راهنمایی برای تفسیر دینی و حقوقی تا حد تأملی فلسفی در باب ماهیت فهم و شرایط وجودی حصول آن، ارتقاء یافته است. گفته می‌شود در میان دانشمندان مسلمان نیز در مباحث الفاظ اصول فقه، درایةالحدیث و تفسیر، مباحثی مشابه نظریات هرمنوتیکی مطرح شده است. این مباحث هرمنوتیک چند دهه‎ای است که در مباحث قرآنی مطرح شده و برخی از نویسندگان آن را در ردیف روش‏های تفسیر قرآن با عنوان «روش تفسیر هرمنوتیک قرآن» مطرح کرده‌اند.

در جهان اسلام برای نخستین بار برخی از محققان مصری مانند ابراهیم شریف، عفت شرقاوی و نصر حامد ابوزید از هرمنوتیک در تفسیر قرآن بهره گرفتند و در ایران نیز کسانی چون سیداحمد فردید، محمد مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش و بابک احمدی به روش‏های هرمنوتیکی روی آوردند، اما فضل‎الرحمان، نواندیش معاصر پاکستانی برای نخستین بار اصطلاح «هرمنوتیک قرآنی» را به کار برد.

خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برخی از مباحث این حوزه را در گفت‌وگویی تفصیلی با حجت‌الاسلام و المسلمین ابوالفضل ساجدی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و سردبیر فصل‌نامه علمی ـ تخصصی معرفت کلامی به بحث و بررسی نشسته است:

*تسنیم: مباحث هرمنوتیک چند دهه‎ای است که از جانب غرب به دنیای اسلام وارد شده و در برخی حوزه‌ها بخصوص حوزه تفسیر و فهم قرآن مطرح شده و حتی برخی از نویسندگان آن را در ردیف روش‏های تفسیر قرآن با عنوان «روش تفسیر هرمنوتیک قرآن» مطرح کرده‌اند. سؤال نخست این است که مباحث هرمنوتیک جدید غربی چه نسبتی با حوزه اسلامی و به‌ویژه حوزه تفسیر قرآن دارند؟

در باب رابطه قرآن و هرمنوتیک بهتر آن است که ابتدا تعریفی از هرمنوتیک عرضه کنیم تا رابطه آن با قرآن و فهم روشن شود. درباره هرمنوتیک نظریات مختلفی ارائه شده و نمی‌توان نظر واحدی را برای آن ارائه کرد؛ از همین رو ارائه تعریف واحد نیز دشوار است. اما در مجموع با نزدیک کردن دیدگاه‌های مختلف به هم، می‌توانیم حداقل دو تعریف از آن عرضه کنیم: نخست هرمنونیک روش‌شناختی به معنای روش فهم(اعم از فهم متون دینی یا غیر دینی) و دیگری هرمنوتیک هستی‌شناختی(وجود‌شناختی) به معنای تحلیل ماهیت، حقیقت و مکانیسم فهم.

شاخه‌های هرمنوتیک

هرمنوتیک کلاسیک، هرمنوتیک رمانتیک و هرمنوتیک دیلتای، به عنوان هرمنوتیک روش فهم شناخته می‌شوند و بیشتر در پی آن هستند که چگونگی دستیابی به فهم بهتر یا صائب‌تری از یک متن را تبیین کنند، اما هرمنوتیک فلسفی بیشتر به دنبال تحلیل ماهیت فهم است. البته هرمنوتیک دیلتای در صدد ارائه روش فهم علوم انسانی است. با توجه به این تقسیم‌‌بندی هریک از این دو شاخه باید به طور جداگانه مورد تحلیل قرار بگیرند.

البته هریک از این دو مکتب هرمنوتیکی جای بحث و تحلیل داشته و از نکات مثبت و قابل پذیرش و نکات منفی و غیرقابل‌پذیرش برخوردارند، اما از میان نگرش‌های مختلف هرمنوتیکی، هرمنوتیک فلسفی بیش از رویکردهای دیگر در کشور ما رواج یافته است و برخی از نویسندگان داخلی (از جمله آقای مجتهد شبستری و دکتر سروش و برخی دیگر) بیشتر متأثر از هرمنوتیک فلسفی بوده‌اند و به سبب رواج و غلبه هرمنوتیک فلسفی در کشور ما، ضرورت دارد تا بیشتر درباره این شاخه از هرمنوتیک تأمل کنیم. نکته دیگر درباره زمینه شکل‌گیری و رشد هرمنوتیک در غرب و بررسی نسبت آن با اسلام و معارف اسلامی(وحدت یا مخالفت آنها) و به‌ویژه نسبت میان مباحث هرمنوتیکی و مباحث روش‌شناسی فهم یا تفسیر قرآن است.

*تسنیم: برخی معتقدند مباحث هرمنوتیک به معنای روش‌شناسی فهم متن در دنیای اسلام وجود داشته است؛ نظر شما در این زمینه چیست و این مباحث را در کدام حوزه‌ها می‌توان جست‌وجو کرد؟

روش‌شناسی فهم، از قدیم‌الایام در اندیشه اسلامی و به‌ویژه در بحث تفسیر قرآن مطرح بوده و دانش تفسیر چالش‌هایی را به همراه داشته که این چالش‌ها خودبه‌خود اقتضای مباحث زیادی داشته که به تدریج به شکل‌گیری مباحث علوم قرآنی و روش تفسیر قرآن و ... منجر شده است. میان مباحث مربوط به روش تفسیر قرآن در طول تاریخ اسلام و روش هرمنوتیکی موجود در غرب، ارتباطات و مشابهت‌هایی دیده می‌شود؛ به عبارت دیگر هرمنوتیک روش‌شناختی به‌گونه‌ای به دنبال روش فهم است و روش‌های تفسیر قرآن نیز به دنبال فهم قرآن هستند و قطعاً بین این‌دو سؤالات و مباحث مشترکی می‌توان پیدا کرد.

*تسنیم: فرمودید که بین هرمنوتیک روش‌شناختی و روش‌های تفسیر قرآن سؤالات و مباحث مشترکی می‌توان یافت. لطفا نمونه‌هایی از نقاط اشتراک بین روش‌شناسی تفسیر اندیشمندان اسلامی و هرمنوتیک روشی بفرمایید.

یکی از سؤالاتی که هم در دنیای اسلام و هم در دنیای غرب (در تفسیر قرآن و تفسیر عهدین) مطرح بوده آن است که مفسر در تفسیر خود مرجع خود را چه چیزی می‌داند؟ منبع یک تفسیر معتبر چیست و سخن چه کسی در تفسیر اعتبار دارد؟ در دنیای غرب و مسیحیت به‌طور خاص تا قبل از نهضت اصلاح دینی و ظهور پروتستان، رأی حاکم این بوده است که برای تفسیر کتاب مقدس باید به نزد اربابان کلیسا برویم و کس دیگری حق تفسیر ندارد.

زمانی که تفسیر از مسیر ضابطه‌مند خود در غرب خارج شد

مارتین لوتر و دیگر شخصیت‌های نهضت اصلاح دینی این امر را مورد انتقاد قرار داده و گفتند که هر شخصی قادر به تفسیر متن مقدس است و این تفسیر در انحصار آباء کلیسا نیست؛ بنابراین نقد انحصارگرایی تفسیر کتاب مقدس منجر به ظهور نهضت پروتستان شد و پس از آن جریان تفسیر کتاب مقدس به‌تدریج تا حد تفاسیر کاملاً شخصی از متن مقدس پیش رفت و منجر بدان شد که هرکس تفسیر شخصی ارائه کرده و به تفسیر خود اعتماد کند. البته این رویداد به‌تدریج باعث بروز مشکلاتی در غرب شد و تفسیر را از مسیر ضابطه‌مند خود خارج کرد.

چه کسانی می‌توانند قرآن را تفسیر کنند؟

در دنیای اسلام نیز این سؤال از قدیم‌الایام مطرح بوده که آیا مرجعیت در تفسیر وجود دارد یا نه؟ برخی(از جمله جماعتی از اخباریون شیعه) معتقد بودند که تنها اولیای الهی حق تفسیر قرآن را دارند و تفسیر افراد عادی ـ حتی اگر اصول فهم سخن را رعایت کنند ـ باز هم اعتباری ندارد. اما غالب اندیشمندان اسلامی چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرند و معتقدند که تفسیر یک تخصص است و منحصر در افراد خاصی نیست و هرکس با گذراندن مقدماتی خاص و با آشنایی و توجه به قواعد و روش‌های درست فهم قرآن و به‌کار گرفتن آنها، قادر خواهد بود تا به تفسیر درستی از قرآن دست یابد.

تأویل و معانی طولی و عرضی قرآن

در تاریخ تفسیر قرآن بحث تأویل و معانی طولی و عرضی قرآن همواره مطرح بوده و این مطلب در علوم قرآن همیشه مورد بحث و بررسی اندیشمندان دنیای اسلام بوده است. در اخبار و روایات اسلامی نیز همواره بر ذوبطون بودن قرآن و برخورداری آن از ظاهر و باطن تأکید شده است. چنان که در کتاب شریف اصول کافی(ج 2/ص 99) و در حدیثی از حضرت رسول(ص) نقل شده است که قرآن ظهر و بطن دارد: «فظاهره حکم و باطنه علم». در دنیای غرب و در حوزه مباحث هرمنوتیک نیز یکی از مباحثی که همواره مطرح بوده، همین محدوده معانی متن، پایان‌پذیر بودن یا تعدد معانی یک جمله، طولی و عرضی بودن معانی مختلف و جایگاه معانی در تفسیر بوده است. برخی از اندیشمندان و هرمنوتیست‌های غربی، معنای متن را بی‌نهایت تلقی کرده و در این راستا حتی از مقصود متکلم نیز صرف نظر می‌کنند. برخی از اندیشمندان دیگر غرب معنا را محدود کرده و مراد مؤلف را نیز مدنظر قرار می‌دهند.

هرمنوتیک، تفسیر و جایگاه عبارات چندلایه

از دیگر مطالب مشترک میان آرای اندیشمندان اسلامی(به‌ویژه مفسران) و مباحث هرمنوتیک، توجه به جایگاه معانی عبارات چندلایه، از قبیل کنایات، استعارات، تشبیه، تمثیل و... در فهم و تفسیر متن است. برای مثال، پل ریکور از جمله کسانی است که توجه ویژه‌ای به بحث استعاره دارد و در بحث تفسیر قرآن در بین مسلمین نیز موارد بسیاری از این دست به چشم می‌خورد. از جمله می‌توان به کیفیت فهم و تفسیر آیات متشابه، حکمت وجود این آیات در قرآن، تفاوت آنها با آیات محکم و... اشاره کرد. برخی از مطالب و استدلالاتی که هرمنوتیست‌های غربی در مورد مباحث مرجعیت در تفسیر، تأویل و معانی طولی و عرضی متن مقدس، معانی عبارات چندلایه متن و... گفته‌اند، برای متفکرین مسلمان قابل پذیرش است. ولی برخی از نکاتی که از سوی آنان ارائه شده، به سبب فقدان استدلال، داشتن استدلال ناتمام، یا تعمیم نابجای تحلیل انجیل تحریف شده بر قرآن، قابل پذیرش نیست.

*تسنیم: عمده‌ترین موارد اختلاف و افتراق بین اندیشمندان مسلمان و هرمنوتیست‌های غربی اعم از هرمنوتیک کلاسیک و هرمنوتیک فلسفی کدام است و کدام رویکرد به روش‌شناسی تفسیر اندیشمندان مسلمان نزدیک‌تر است؟

یکی از موارد اختلاف میان مباحث تفسیری ارائه شده از سوی مفسران مسلمان و هرمنوتیست‌های غربی، توجه به مراد مؤلف در فهم متن است. در باب این موضوع متفکرین غربی دیدگاه واحدی ندارند؛ دیدگاه هرمنوتیک کلاسیک، و هرمنوتیک رمانتیک شلایرماخر مؤلف‌محور بوده و بر ضرورت کشف نیت و مراد مؤلف تأکید می‌کند، اما هرمنوتیک فلسفی توجهی به مراد مولف ندارد و مفسرمحور است و از این جهت، حتی با دیگر دیدگاه‌های موجود در غرب  نیز فاصله بسیار دارد. یکی از لوازم آن دیدگاه این است که یک متن، بی‌نهایت معنا را برمی‌تابد و همه این معانی نیز مساوی بوده و ترجیح یکی بر دیگری وجهی ندارد. این دیدگاه البته در دنیای غرب از سوی شخصیت‌های بسیاری چون هرش، بتی، هابرمارس و دیگران مورد نقد قرار گرفته است.

*تسنیم: برخی از نواندیشان دینی در کشور ما که در یکی دو دهه اخیر از مباحث هرمنوتیک غربی در فهم قرآن بهره گرفته‌اند، به کدام شاخه و گروه هرمنوتیکی تعلق دارند و از مباحث آن برای فهم قرآن بهره جسته‌اند؟

با وجود چالش‌های پیش روی هرمنوتیک فلسفی و انتقادات فراوان وارد شده در غرب به این رویکرد، روشنفکران داخلی ما از جمله کسانی چون مجتهد شبستری، دکتر سروش و... دیدگاه هرمنوتیک فلسفی(آن هم یک دیدگاه خاص آن) را بدون توجه به ضعف‌ها و وجوه باطل آن پذیرفته و در آثار خود، مستفیم یا غیر مستقیم به فهم قرآن سرایت داده‌اند. آنان این دیدگاه را مسلم فرض کرده و برآنند که در تفسیر قرآن و متون اسلامی باید به این دیدگاه و لوازم آن ملتزم باشیم.

*تسنیم: یکی از ساحت‌های عمده تنازع بین اندیشمندان در مباحث هرمنوتیک بحث مؤلف محوری یا مفسرمحوری در فهم متن است؛ نظریه‌پردازان هرمنوتیک فلسفی مانند هایدگر و گادامر بر خلاف بسیاری از کلاسیک‌ها به نوعی نقش نیت مولف را در فهم متن نفی کرده و معتقدند که برای مفسر چندان اهمیتی ندارد که گوینده قصد القای چه معنایی را داشته است. نظر یا نظریات اندیشمندان مسلمان در باب این مسئله چیست؟

بله. دیدگاه‌های هرمنوتیکی را از وجهی می‌توان به دو دسته مؤلف‌محور و مفسرمحور تقسیم کرد. هرمنوتیست‌های فلسفی بر خلاف بسیاری از دیگر هرمنوتیست‌ها و نیز بر خلاف رویکرد اندیشمندان و مفسران مسلمان، توجه به مراد مؤلف در فهم متن را نادیده می‌گیرند. لازمه دیدگاه هرمنوتیک فلسفی این است که هرکس فهمی دارد و با توجه به تعدد افراد، فهم‌ها نیز متعدد است و این فهم‌ها باهم مساوی بوده و هیچ یک ترجیحی بر دیگری ندارد. لازمه این نظریه، شخصی‌سازی تفسیر قرآن و گشودن باب تفسیر به رای است.

این دیدگاه (دیدگاه مفسرمحور) در دنیای غرب ریشه دارد. ممکن است در فهم برخی متون یا آثار، مانند برخی آثار هنری، توجه به مراد مولف چندان مهم نباشد. به عبارت دیگر گاهی متن به‌گونه‌ای است که خود نویسنده صاحب متن یا مؤلف (مثلاً یک اثر هنری) درصدد بیان چیزی است که هرکس بتواند با به کار گرفتن ذوق و سلیقه خود، برداشتی خاص از آن حاصل کند و لو مخالف نظر صاحب اثر باشد.

آزاد نیستیم که هر تفسیری از اثر داشته باشیم

البته ما حتی در تحلیل آثار هنری نیز همیشه آزاد نیستیم که هر تفسیری از اثر داشته باشیم. غالبا هنرمندان نیز در صدد انتقال پیامی خاص از طریق اثر هنری خود هستند. اما گاهی هدف صاحب اثر یا متن، انتقال هیچ پیامی نیست بلکه فقط می خواهد تخیل او را به کار گیرد و فعال سازد. مثلا روانشناسان برای شناسایی ذهنیات بیمار روانی خود، یکی از شیوه‌هایی که به کار می گیرند استفاده از تست رورشاخ است. آنان با ارائه تصویری مبهم، بیمار را وادار به فرافکنی می‌کنند. بیمار در سایه تفسیر آن تصویر مبهم، برخی ایده‌های درونی و ویژگی‌های روحی خود را بروز می‌دهد.

بر خلاف این موارد، غالبا نویسنده از متن خود قصدی دارد و قطعاً ما نمی‌توانیم حکم واحدی را برای همه متون صادر کرده و بگوییم همه متون از ویژگی واحدی برخوردارند. چون در اغلب متون، توجه به مراد مؤلف مهم است و کشف قصد مؤلف در حد ممکن جزء ضروریات فهم یک متن است، اما در موارد خاصی درجه تقید به قصد مؤلف کاهش پیدا می‌کند، مانند دو مورد یاد شده. مثلاً در تحلیل آثار هنری و یا در آثاری که نویسنده آن صرفاً در مقام فرافکنی و اظهار دورنیات و امور ذهنی و روانی مخاطب است، ممکن است چنین امری اتفاق بیفتد. اما ما نمی‌توانیم این موارد نادر را به صورت حکم عام بپذیریم و از مراد مؤلف غفلت کنیم.

* تسنیم: پس مفسران و اندیشمندان مسلمان به نوعی همه در فهم متن مؤلف‌محورند؛ چه اشکال یا اشکالاتی متوجه دیدگاه مفسرمحور است که نمی‌توان از آن در فهم متن آن هم متن مقدس بهره جست؟ بخصوص قرآن که بنابر اعتقاد مسلمانان برخلاف متون دیگر (حتی متون مقدس ادیان دیگر) مؤلف به معنای متعارف بشری ندارد.

این دیدگاه مفسر محوری که مربوط به هرمنوتیک فلسفی است اشکالات متعددی دارد؛ از جمله آن که آیا ارائه دهنده این دیدگاه(گادامر) خود می‌پذیرد که مخاطب اثر او را بخواند و معنای عکس یا مخالفی از آن دریابد؟ آیا مخاطب آزاد است که بدون پیروی از ضابطه خاصی در کشف معنای متون، هر فهمی از متن را درست تلقی کرده و آن را بر متن تحمیل کند؟ از ظاهر دیدگاه گادامر چنین برداشتی استفاده می‌شود و برخی از روشنفکران داخلی ما چون مجتهد شبستری نیز در طرح تعدد قرائت‌ها به این جهت متمایل شده‌اند.

اندیشه مفسران مسلمان با این رویکرد در تقابل بوده و آنان در فهم قرآن مؤلف‌محور هستند و چنین چیزی را با مبنا و فلسفه وحی الهی ناسازگار می‌دانند. دلیل ضرورت وحی برای ما این بوده است که ما به سبب برخی کاستی‌ها و نداشتن برخی از دانش‌ها به سراغ وحی الهی رفته‌ایم و حال اگر مراد خداوند را از وحی نادیده بینگاریم، این امر با فلسفه نزول وحی در تعارض خواهد بود.

علاوه بر این، قبول این دیدگاه با اصل تعامل انسان‌ها در تضاد خواهد بود؛ چرا که فلسفه اولیه زبان و گفتار، ایجاد تعامل و ارتباط میان افراد انسانی و انتقال پیام انسان‌ها به همدیگر است و اولین گام و مقدمه تفاهم انسانها و ایجاد تعامل بین آنان، زبان و گفتار است و فلسفه آفرینش زبان و توانایی انسان بر تفکر این است که او بتواند از طریق زبان با دیگران ارتباط ذهنی و تفاهم برقرار کند. در صورت قبول این دیدگاه، فهم و نقد و بررسی دیدگاه‌ها و انظار ناممکن شده و حتی علم بشری نیز رشدی نخواهد داشت.

از دیگر موارد اختلاف و مورد بحث میان برخی هرمنوتیست‌های غربی و اندیشمندان مسلمان جایگاه پیشفرض‌ها است...

ادامه دارد...

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران