«نواصلاح‌طلبی» چیست و از کجا آمد؟/ ایده‌گیری اصلاح‌طلبان از نو ــ نومحافظه‌کاران آمریکا؟

«نواصلاح‌طلبی» چیست و از کجا آمد؟/ ایده‌گیری اصلاح‌طلبان از نو ــ نومحافظه‌کاران آمریکا؟

خبرگزاری تسنیم: "آن‌ها به‌فکر تشکیل جبهه نواصلاح‌طلبان هستند، جبهه‌ای که فعالیت‌ها و نمره‌های دوران فتنه را از کارنامه پاک کرده باشد و با نیروهای تازه، جوان و تازه‌نفس وارد میدان شود...".

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، اصلاح طلبان شرایط امروز و فضای سیاسی کشور را با فضای سیاسی به وجود آمده پس از دوم خرداد سال 76 مقایسه می‌کنند و معتقدند اصلاحات باید رنگ و بوی جدیدی گرفته به‌عنوان جبهه‌ای نو و نوین دوباره وارد عرصه سیاست کشور شود. اما این مقایسه بدون توجه به گذشته 17ساله این گروه بوده است؟ در این مدت شرایط کشور با فضای سال 76 تفاوت زیادی کرده است. اگر درآن زمان رییس جمهور اصلاح طلب پیروز میدان شده بود، امروز رییس جمهوری پیروز میدان بوده که اصلاً اصلاح طلب نیست! از سوی دیگر شرایط و کارنامه فعالیت 17ساله اصلاح طلبان با فراز و نشیب‌های زیادی روبه‌رو است و افکار عمومی هنوز بسیاری از حوادث و اتفاقات آن زمان چون حادثه 18 تیر و فتنه 88 را فراموش نکرده‌اند. اما نظریه نواصلاح‌طلبی از کجا آمده و قرار است اصلاح طلبان را به چه‌سمتی بکشاند؟

نواصلاح‌طلبی از کجا آمده؟
چند وقتی است میان تحلیلگران آمریکایی واژه جدیدی برای توصیف فضای سیاسی حاکم بر این کشور جا افتاده است به‌نام نو ــ نومحافظه‌کاری (neo-neo conservative). تحلیلگران اندیشکده‌های آمریکایی و در رأس آن‌ها رابرت کاگان نظریه‌پرداز سیاسی اندیشکده بروکینگز با توجه به عملکرد دولت اوباما و منتقدانش در حوزه سیاست خارجی پیش‌بینی کرده‌اند که نومحافظه کاران جدیدی بعد از دوران بوش و اوباما پدیدار خواهند شد که هم تا قسمتی نظرات اوباما را با خود به‌همراه خواهند داشت و هم به برخی نظرات مربوط به سیاست خارجی دوران بوش اعتقاد دارند که می‌توان گفت قشر جدیدی از نومحافظه کاران آمریکایی با نام نو‌ــ‌نومحافظه‌کاران را تشکیل می‌دهند.

کاگان در نظریه خود به سیاست خارجی اوباما اشاره کرده و نوشته است از نظر اوباما آمریکا بعد از دوران بوش دیگر نباید در تمام مسایل جهانی دخالت کند و تنها در محل‌هایی حاضر شده یا با نیروی نظامی اهداف خود را به پیش خواهد برد که بداند منافع ملی و امنیت داخلی‌اش در خطر است. همین نظریه است که در حدود 50 درصد مردم آمریکا را با اوباما همراه ساخته است. از این منظر دخالت در امور داخلی برخی کشور‌ها که اصولاً ربطی به امنیت ملی و داخلی آمریکا ندارند و تهدیدی برای این کشور به حساب نمی‌آیند، از دستور کار آمریکا خارج خواهد شد.

در مقابل این افراد، با این حال کسانی هستند که به پیروی از نظریات مربوط به دوران ریاست جمهوری جورج بوش باور داشته اعتقاد دارند جامعه جهانی دموکراتیک‌تر اعم از هرکشوری که با آمریکا رابطه دوستانه و یا خصمانه دارد، منافع ملی آمریکا را بیشتر تأمین می‌کند و به همین دلیل دولت ایالات متحده باید در هر شرایطی به‌دنبال تأمین دموکراسی آمریکایی در سرتاسر جهان باشد. با همین ادله بود که آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و با همین دلیل بود که محافظه کاران و البته تعدادی از دموکرات‌های آمریکایی بر این باور بودند که سوریه باید هدف بعدی آمریکا در جنگ قرار می‌گرفت.

در این میان گروه دیگری نیز حضور دارند که با وجود اینکه صحبت‌های اوباما را بیشتر می‌پسندند، اعتقاد دارند در برخی مکان‌ها که منافع ملی آمریکا به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم مورد هدف قرار می‌گیرد و یا منافع متحدان آمریکا با بحران مواجه می‌شود، آمریکا باید به‌سرعت وارد میدان شده از این منافع با نیروی نظامی خود دفاع کند. این افراد که برخی‌شان عضو حزب دموکرات و تعداد زیادی از آن‌ها هم عضو حزب جمهوری‌خواه هستند، به همین دلیل در انتخابات آینده از هیلاری کلینتون دفاع می‌کنند، چرا که او نه جمهوری‌خواه و جنگ‌طلب است و نه اینکه به‌مانند اوباما عقیده دارد جهان را باید به حال خودش‌‌ رها کرد. او یکی از کسانی بود که انتقادات تندی را به اوباما وارد کرد که چرا با سوریه نجنگیده و نظام بشار اسد را ساقط نکرده است. رابرت کاگان طرفداران هیلاری کلینتون را هم نو‌ــ‌نومحافظه‌کار می‌داند، کسانی که نه محافظه‌کارند و نه لیبرال و هم محافظه‌کارند و هم لیبرال!

چرا نواصلاح‌طلبی؟
اگر نظریه محمدرضا تاجیک در باره نواصلاح‌گرایی و نواصلاح‌طلبی و یا در برخی موارد نو‌ــ‌نواصلاح‌طلبی را برآمده از همین تقسیم بندی آمریکایی بدانیم، می‌توانیم اعضای این گروه نواصلاح‌طلب را هم بیشتر بشناسیم و دلایل مطرح شدن این نظریه در شرایط کنونی کشور را بیشتر متوجه شویم. نو‌ــ‌‌نومحافظه‌کاران آمریکایی در شرایطی اعلام موجودیت کرده‌اند که می‌دانند سایه حمله جورج بوش به عراق و افغانستان همچنان بر محافظه کاران و جمهوری خواهان آمریکا خواهد ماند و آن‌ها تا مدتهای زیادی نمی‌توانند در انتخابات ریاست جمهوری شاهد پیروزی کاندیدای‌شان باشند.

مسایل اقتصادی ناشی از این جنگ‌ها با وجود گذشت یک دهه از پایان یافتن آن‌ها، همچنان جامعه آمریکایی را تهدید می‌کند و مردم دیگر روی خوشی به محافظه کاران نشان نخواهند داد. در ایران هم چنین مسئله‌ای برای اصلاح طلبان کاملاً قابل پیش‌بینی است. با وجود گذشت 4 سال از شکل‌گیری فتنه 88، اصلاح طلبان نتوانستند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای مد نظر خودشان را پیروز انتخابات کنند و در ‌‌نهایت با توجه به نظرسنجی‌های انجام شده به این نتیجه رسیدند که از نامزدی حمایت کنند که رویه اعتدال را در پیش گرفته و با وجود اینکه اشتراکاتی با اصلاح طلبان داشت، اما نام اصلاح طلبی را با خود یدک نمی‌کشید.

انتخاب وزرا و رأی اعتماد ندادن نمایندگان به کسانی که در فتنه نقش داشتند پیام واضحی را برای اصلاح طلبان فرستاد: «فتنه گران دیگر جایی در نظام جمهوری‌ اسلامی ندارند.» این پیام با وجود گذشت بیش از یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم و در شرایطی که انتخابات مجلس دهم را پیشِ‌رو داریم توسط تحلیلگران و نظریه پردازان جناح اصلاحات شنیده شده است. آن‌ها در ابتدا گمان می‌کردند روی کار آمدن روحانی به‌معنای رفع حصر سران فتنه است اما این روز‌ها شاهدند که خاتمی نیز در دورانی که باور نمی‌کنند، ممنوع البیان می‌شود!

آن‌ها به‌فکر تشکیل جبهه نواصلاح‌طلبان هستند، جبهه‌ای که فعالیت‌ها و نمره‌های دوران فتنه را از کارنامه پاک کرده باشد و با نیروهای تازه، جوان و تازه‌نفس وارد میدان شود. این مسئله البته بدون کمک گرفتن از اعتدالیون در دو جناح دیگر میسر نیست. به همین دلیل هم کسانی چون تاجیک، سعید حجاریان و دیگر اصلاح طلبانی چون محمدجواد حق‌شناس در گفت‌و‌گوهای اخیر خود بیان کرده‌اند در انتخابات مجلس دهم، لیست اصلاح طلبان شامل اصلاح طلبان معتدل، اعتدال گرایان حامی دولت و البته اصولگرایانی خواهد بود که وجه تشابهی با اصلاح طلبان داشته باشند. از یک سو بحران نیروی زبده سیاسی با کارنامه سفید در این جبهه دیده می‌شود و از سوی دیگر همان‌طور که عارف نیز مطرح کرده، مسئله اصلی بازنشسته شدن نیروهای قدیمی اصلاح طلب است، نیروهایی که یا از ایران گریخته‌اند، یا در زندان هستند و یا اینکه ترجیح می‌دهند دیگر فعالیتی در عرصه سیاست کشور نداشته باشند و در مناصب اجرایی دیده نشوند.

نواصلاح‌طلبی چیست؟
نواصلاح‌طلبی در واقع تعریف دوباره اصلاحات با توجه به مقتضیات زمان حاضر است. اصلاح طلبان بسیاری از حقایق را بعد از گذشت تقریباً 17 سال از دورانی که قوه مجریه و مجلس را در دست داشتند، متوجه شده‌اند. یکی از این حقایق این است که باید دوباره به درون حاکمیت بازگردند، پس نیاز به تعریف دوباره اصلاحات دارند.
از نظر تاجیک چند مؤلفه اساسی می‌تواند نواصلاح‌طلبی را به‌خوبی معرفی کند:
نو‌اصلاح‌طلبی باید:
1 ــ از استعداد و امکان هژمونیک و استعاری شدن برخوردار باشد. 2 ــ چهره پرومته‌ای داشته باشد یعنی توأم گفتمان /پادگفتمان، قدرت/ نخبه‌ای، سنتی/ مدرن، ایرانی/ جهانی و... باشد. 3 ــ فراقانونی نباشد 4 ــ رهروان و همراهانش، انسان‌های آزاد و آزاداندیشی باشند که به‌حکم شأن انسانی خود مایلند رهرو راه باشند و هدفشان بیش از آنکه تسخیر قدرت باشد، تلطیف و تصحیح آن باشد. 5 ــ حامل و عامل سیاست راستین و مبتنی بر سوژه‌شدگی سیاسی آحاد جامعه باشد 6 ــ گستره «خودی»‌هایش بسیار فراخ‌تر از گستره «دگر»‌هایش باشد. 7 ــ روکش‌ و آستری اخلاقی و انسانی داشته باشد 8 ــ و دقایقش ناظر بر ساحت‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و... و توأم معطوف به تقاضا‌ها و نیازهای جامعه مردمان و جامعه نخبگان باشد.

البته در این مسیر دشواری‌های زیادی پیشِ‌روی آن‌ها خواهد بود چرا که در آن زمان هم با وجود اینکه همه نخبگان خود را جمع کرده بودند تا بتوانند تعریف درستی از اصلاحات داشته باشند، دوران اصلاحات تمام شد و اصلاحات به‌صورت نظری تعریف نشد.

نظریه پردازان اصلاح طلب بیان کرده‌اند که با وجود گذشت این‌همه سال، واژگان مورد استفاده توسط اصلاح طلبان هنوز هم تعریف درستی ندارد و به‌طور مثال هنوز مشخص نیست که اصلاحات در تمام عرصه‌ها و ارکان اجتماعی و سیاسی و حتی هنری به چه معناست و چه مؤلفه‌هایی دارد. آن‌ها می‌دانند که مسائل و اولویت‌هایی نظیر جامعه مدنی که جزو مبانی اولیه گفتمان اصلاحات بوده‌اند باید همچنان جز اولویت‌های‌شان باشد، اما شاید اشکال اساسی این است که اصلاح طلبان مفاهیمی را که طرح می‌کردند تعریف نکردند. تعریف نواصلاح‌طلبی و یا اصلاح‌طلبی نو که سعید حجاریان هم به آن پرداخته، به‌معنای تعریف دوباره و اصولی اصلاحات بعد از گذشت 20 سال از مطرح شدن این نام است و این به‌شدت کار را برای اصلاح طلبان سخت می‌کند.

به گزارش تـــسنیم، یکی دیگر از مواردی که باعث می‌شود نواصلاح‌طلبی در همین مرحله اول با چالش‌های عدیده‌ای مواجه شود، وجود اختلاف و انشقاق در جریان اصلاح طلبی است. اگر قرار باشد اصولگرایان معتدل، اعتدالگرایان و همچنین اصلاح طلبان برای اولین بار دور هم جمع شده و جبهه جدیدی را تشکیل دهند، مسلماً این اختلاف عقاید در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و به‌خصوص فرهنگی آن‌ها را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌سازد.

از همین بدو مطرح شدن این نظریه در داخل جبهه اصلاح طلبی مخالفانی برای آن پیدا شده‌اند. سعید حجاریان یکی از این افراد است که معتقد است نه «نو‌اصلاح‌طلبی» که باید «اصلاح‌طلبی نو» تعریف شود. او معتقد است اصلاحات نو به‌معنای‌‌ همان مشروطه خواهی نو است، که البته این مورد به‌شدت با واکنش اصولگرایان مواجه شده و عملاً هم غیرممکن به نظر می‌رسد که بتوان اصلاح طلبی را با مشروطه خواهی مقایسه کرد.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon