هیچ‌یک از رزمندگان در پذیرش قطعنامه از سوی امام، یک چرا هم نیاوردند

هیچ‌یک از رزمندگان در پذیرش قطعنامه از سوی امام، یک چرا هم نیاوردند

خبرگزاری تسنیم: جانباز محمدحسین فرح‌پور گفت: آنچه مهم است این بود که بعد از پذیرش قطعنامه هیچ‌کس نگفت چرا امام شرایط را پذیرفت، هیچ کدام از رزمندگان در کار امام چرا نیاوردند. موضوع ولایت فقیه آن روز حکم شرع بود و بچه‌ها با جان و دل می‌پذیرفتند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدحسین فرح‌پور، از رزمندگان و جانبازان جنگ تحمیلی است که حضور بیش از 45ماهه را در کارنامه جبهه خود ثبت کرده است. او متولد 1342 است و از 17سالگی پا به میدان جهاد گذاشت. یک سال به‌طور مداوم در کردستان و پاوه حضور داشته و بعد از آن در جبهه‌های جنوب و در عملیات‌های بیت المقدس، والفجر مقدماتی، والفجر2، کربلای4 و کربلای5 و مرصاد شرکت داشته است. او مدت‌ها کنار فرماندهان مختلف در اطلاعات ــ عملیات لشگرها حضور داشته و در جبهه‌ها جنگیده است. فرح‌پور که در روزهای پذیرش قطعنامه در میادین رزم حضور داشت، در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم از شرایط آن روزها روایت می‌کند و می‌گوید:

پشتیبانی جنگ ضعیف شده بود/ مهمات را جیره‌بندی کرده بودند

"در زمان قطعنامه ما در تیپ 63 خاتم الانبیا بودیم. قرار بر این بود یک عملیات انجام بشود که منتفی شد و نیروها مرخصی گرفته رفتند. سپاه تمام نیروهای بسیجی‌اش را فرستاد عقب. معمولاً این‌طوری بود یک مدتی همه بچه‌ها غیر نیروهای پدافندی را می‌فرستادند عقب برای استراحت و وقتی برمی‌گشتند عملیات انجام می‌شد. در آن زمان یکی دو عملیات خوب انجام شده بود ولی آن‌طوری که فکر می‌کردیم نبود. ما به‌لحاظ پشتیبانی ضعیف شده بودیم، یعنی مثلاً از پشتیبانی آمده می‌گفتند: در این خط و در این یک کیلومتر سهمیه شما این 50 موشک آرپی‌جی است. تا آنجا که می‌شود شلیک نکنید. اما اگر مجبور به شلیک شدید بدانید سهمیه‌تان همین‌قدر است. بیشتر از این ندارید، قبل از آن این‌طور نبود. مهمات نامحدود و آتش آزاد و در اختیار بود. اما کم‌کم انبارهای مهمات خالی شد. ما تحریم بودیم و مهمات کم داشتیم".

جانباز فرح‌پور در ادامه می‌گوید: "برخی فرماندهان هم اطلاعات درست نمی‌دادند مثلاً می‌گفتند این عملیات آخر است اگر خوب اجرا شود پدر صدام را درآورده‌ایم و کار تمام است و فضا را به‌گونه دیگری توصیف می‌کردند. در مقابل طیف صیاد شیرازی، حسین الله‌کرم و عقلای جنگ که عملیاتی‌های جنگ بودند، یعنی کسانی که پایشان توی خط و دستشان در آتش بود و پای کار بودند، این‌ها عقاید دیگری داشتند. ضمن اینکه پشتیبانی و تدارکاتی‌های ما خبر از یک قحطی مهمات می‌آورد. این بود که جلساتی را گذاشتند و امام متقاعد شد که جنگ باید به‌شکلی متوقف شود. اما همان موقع در شرایط خوبی بود. انصافا شرایط خوبی بود".

بعد از پذیرش قطعنامه، عراق در برخی مناطق شروع به تک کرد

فرح‌پور از عدم پایبندی عراق به تعهدات قطعنامه و طمع او برای تصرف برخی مناطق مرزی چنین می‌گوید: "شبی که قطعنامه پذیرفته شد ما یک سری عقب‌نشینی‌های تاکتیکی کردیم. عراق از این فرصت استفاده و در برخی مناطق شروع به تک کرد. تک در جاهایی که نیروی رزمنده روبه‌رویش نبود مثل مهران. هیچ‌کسی مقابلش نبود. می‌خواست بیاید و در یک تک، مهران را بگیرد که یک‌دفعه بچه‌ها دنده عقب برگشتند و آن‌ها را بیرون کردند. دو تا سه هفته بعد از پذیرش قطعنامه، عراق از این کارها زیاد می‌کرد. می‌خواست مناطق زیادی را بگیرد تا در مذاکرات بتواند میزان چانه‌زنی‌هایش را بالا ببرد. حتی دورخیز کرد که باز به خرمشهر بیاید منتهی هرجا که رسید سرکوب شد. تا اینکه مرصاد را برنامه ریزی کردند و گفتند که منافقین می‌آیند. استراتژی آن‌ها هم این بود که اگر منافقین بتوانند به کرمانشاه برسند صد در صد دیگر ایران نمی‌تواند آنجا را پس بگیرد. چون مردم آنجا این‌قدر استقبال می‌کنند که حکومت مستقل تشکیل می‌دهند. اما در عملیات مرصاد و ماجرای تنگه مرصاد هم نتوانستند کاری از پیش ببرند و شکست مفتضحانه‌ای خوردند".

وقتی خبر قطعنامه را شنیدیم تا یک هفته گریه می‌کردیم/ رحلت امام و قبول قطعنامه دو اتفاق تلخ زندگی‌ام بود

 شنیدن خبر پذیرفتن قطعنامه 598 تقریباً برای تمامی رزمندگان و پیشتازان جهاد در میدان‌های رزم خبر تلخ و غیرمنتظره‌ای بود. فرح‌پور دراین‌باره می‌گوید: "وقتی خبر قطعنامه را شنیدیم تا یک هفته گریه می‌کردیم. خانواده‌های‌مان همه شاهد بودند که دیوانه‌وار تا یک هفته گریه می‌کردیم. دو اتفاق خیلی تلخ در زندگی ‌ام مشابه یکدیگر داشته‌ام که در هر دو خون گریه می‌کردم. یکی رحلت امام و دیگری قبول قطعنامه با شرایطی که امام گفت: جام زهر را می‌نوشم. مسلماً هیچ‌کدام از رزمندگان انتظار این پذیرش را نداشتند. تا چند وقت قبل از پذیرش قطعنامه امام حرف از عملیات می‌زد و می‌گفت: بروید برنامه ریزی کنید برای بیرون راندن صدام!".

به‌خاطر قبول قطعنامه هیچ‌کدام از رزمندگان در کار امام چرا نیاورد

او در ادامه می‌گوید: "اما آنچه مهم است این بود که بعد از پذیرش قطعنامه هیچ‌کس نگفت: چرا امام شرایط را پذیرفت؟ هیچ‌کدام از رزمندگان در کار امام چرا نیاوردند. موضوع ولایت فقیه آن روز در بسیج و سپاه و رزمنده‌‌ها حکم شرع بود و بچه‌ها با جان و دل می‌پذیرفتند. الآن هم بچه‌هایی که مانده‌اند موضوع ولایت فقیه را عین دین قبول دارند. به‌طور واضح می‌بینیم که ولایت فقیه بود که ما را از تمام فتنه‌ها و آشوب‌ها نجات داد. امنیتی که ما الآن داریم همه به‌خاطر وجود ولایت فقیه است. تبعیت از ولایت فقیه نتایج زیادی دارد که شاید بعضی از مردم معنای آن را امروز نمی‌فهمند".

این جانباز هشت سال دفاع مقدس به دلایل حزن و اندوه رزمندگان در پذیرش قطعنامه اشاره می‌کند و می‌گوید: "در زمان پذیرش قطعنامه و به‌طور کلی مسئله جنگ هیچ‌کس راجع به عملکرد امام کوچک‌ترین شک و شبهه‌ای نداشت. ما به‌خاطر پذیرش قطعنامه گریه می‌کردیم اما بخشی از این گریه‌ها شاید گریه‌ عاطفی بود نسبت به عهدهایی که بچه‌ها با رفیقانشان داشتند، مثلاً در آن روز از یک جمع ده‌نفری رزمندگان که رفیق بودند 5 نفر شهید و 5 نفر زنده مانده بودند. بچه‌ها برای خودشان عهد و قراری داشتند و به یکدیگر قبل از عملیات‌‌ها می‌سپردند: فلانی اگر رفتی شفاعتمان کن! و یا: اگر ماندی هوای زن و بچه من را داشته باش! و یا وصیت‌های دیگر؛ بچه‌‌ها ناراحت بودند که از جمع رفقای شهیدشان جدا افتاده‌اند. اسراری با رفقای خود داشتند. جنگ اسراری داشت که هنوز هم خیلی‌هایش مشخص نیست و به‌صورت سرّ باقی مانده است.

امام به‌خلاف استراتژی خودش تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفت/ این کار را به‌خاطر مصلحت‌جویی کرد

بخشی دیگر از گریه و ناراحتی زیاد بچه‌ها به این خاطر بود که معلوم بود امام به‌خلاف استراتژی خودش تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفته است. نامه امام قبل از قطعنامه نشان می‌دهد که استراتژی اصلی امام در مورد خاتمه جنگ چه بود. و کلماتش در پیام قطعنامه نشان می‌دهد که با چه اندوهی آن را نوشته است. امام برای مردمش نسبت به این مسئله فقط مصلحت‌جویی کرد. ولی معلوم بود که امام این خلق و خو را ندارد که با آن شرایط قطعنامه را بپذیرد. این کار را به‌خاطر مصلحت مردمش کرد و این گریه داشت. که چرا ما مردمی نبودیم که بتوانیم خواسته‌های امام را به‌گونه‌ای برآورده کنیم که کار به روزگار صلح و قطعنامه نکشد".

فرح‌پور در پایان می‌گوید: "جبهه‌ یک دانشکده عرفانی بود. بیشترین حالت عرفانی را رابطه مرید و مرادی بسیجیان با امام ایجاد می‌کرد. چون امام خودش یک عارف بود. خشوع و خضوع و افتادگی امام و هم‌تراز نشان دادنش با یک بسیجی روستایی و اینکه می‌گفت: من دست و بازوی شما را می‌بوسم، یا می‌گفت: من به حال شما بسیجیان غبطه می‌خورم، نشان از روح بزرگ امام داشت. این مدل صحبت کردن امام تأثیراتی می‌گذاشت که نفوذ عمیق در جان بچه‌ها می‌کرد. به هیچ عنوان موضوع جنگ برای رزمندگان و امام گزارش کاری و برای نان و آب نبود. شاید بعداً برای عده‌ای چنین ذهنیتی ایجاد شد که بروند و از همان سوابق جنگیدن استفاده‌هایی بکنند اما واقعاً در زمان جنگ بچه‌های ما نمونه بودند و آن‌هایی که شهید شدند از شهدای صدر اسلام مردتر و بالاتر بودند".

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران