از بررسی مرگهای مشکوک تا شجاعت در نقد فمینیسم
"مرگ مشکوک پدر" تبدیل به اپیدمی در اولین روز از اکرانهای جشنواره فیلم فجر در کاخ جشنواره شد.
خبرگزاری تسنیم ــ امیر اهوارکی:
روز نخست در جشنوارۀ فجر 35 در برج میلاد، با نمایش سه فیلم از سه فیلمساز اول آغاز شد. جالب توجه اینکه در دو فیلم از این فیلمها، مضمون مرگ مشکوک پدر در خانه مطرح بود. فیلمهای خانۀ دیگری، ایتالیا ایتالیا، اِئو (خانه) و آزاد به قید شرط در این روز در سالن نمایش کاخ جشنواره اکران شدند.
مرگ مشکوک اول
خانۀ دیگری/ بهنوش صادقی
خلاصه داستان: حبیب (ناصر هاشمی) ضامن خواهرزادهاش میشود تا دیۀ تصادف جرحی او را در مدت ده روز بپردازد. او از دخترش مرجان (لیلا زارع) برای این موضوع کمک میگیرد...
این، نخستین فیلم خانم بهنوش صادقی است که خواهر او مهنوش، فیلمنامه را نوشته و البته در فیلم بازی کرده است. شاید بتوان خانۀ دیگری را یک فیلم خانوادگی به حساب آورد. آقای جواد هاشمی (همسر کارگردان) آهنگساز فیلم و برادر او ناصر، بازیگر نقش اولاست. فیلمی که از قضا به سن پنجاه سالۀ ناصر هاشمی نمیخورد و بازیگری هفتاد ساله بایست نقش او را بازی میکرد. آقای بهروز افخمی طبق دستور العمل وزارت ارشاد برای «فیلم اولیها»، مشاور کارگردان بوده و آنطور که میگویند دو نوبت در پشت صحنۀ فیلم ظاهر شده است.
در دنیایی که قصه نگفتن در سینما، مد شده میتوان قصۀ اندک این فیلم را غنیمت دانست. اما مشکل در آنجا است که فیلمنامه، خلل و فرجی دارد که رفع آنها چندان دشوار به نظر نمیرسید. مثلاً در حالیکه اکرم (گوهر خیراندیش) و فرزندانش موضوع مرگ حبیب (ناصر هاشمی) را مغفول میگذارند تا دیۀ تأمینشده از سوی مرجان به دست آنها برسد چه لزومی دارد که وقتی طلبکار سرمیرسد از افشای این خبر خودداری کنند؟ زیرا این موضوع خود میتواند سبب استمهال بدهی باشد. هرچند که با درایت حبیب، این قضیه قبلاً در وصیت او مکتوب شده است.
حفرۀ دیگر فیلمنامه، حضور دائمی عروس در خانۀ داماد است. این را باید یکی از عجایب این فیلم برشمرد. به طوریکه میتوان گفت که از یک کارگردان زن، چنین خطایی بعید بود. چطور میتوان پذیرفت عروس که قرار است دو سه هفتۀ بعد به خانۀ داماد بیاید دائماً با او و خانوادهاش زندگی کند؟ حفرۀ سوم فیلمنامه آن است که قاعدتاً حبیب که دو ماه بعد قرار است برای خواهرزادهاش هرمز (علیرضا جعفری) عروسی بگیرد چطور به داماد پولدارش، مبالغی قرض میدهد؟ مخصوصاً که مقایسۀ خانۀ محقر حبیب و اوضاع اقتصادی خوب سهیل (پژمان بازغی) شرایط را برای فهم این ماجرا سختتر میکند.
این فیلم در کل میتوانست خیلی بهتر از اینها باشد. به نظر میرسد که شتاب در ساخت، باعث شده تا ایرادهای فیلمنامه رفع نشود. اما نمیتوان از برخی سکانسهای جذاب فیلم گذشت. مانند تأخیر در خبر کردن دختر متوفی، به آن امید که او پول وعدهکرده را بیاورد و سپس از مرگ پدرش مطلع شود. همین موضوع سبب شد که شوهر او سهیل (پژمان بازغی)، به مرگ پدرزن خود مشکوک شود. سکانس زیبای دیگر فیلم، ماجرای هرمز است که از همسر آیندهاش میخواهد که با توجه به حضور طلبکار در خانه، مبلغی را که برای ماه عسل کنار گذاشتهاند به طلبکار بدهند. زن با تبختر خاصی که در میان زنان امروزی معمول است، استنکاف میکند و سکانسی تماشایی خلق میشود.
خانه خرابکن
ایتالیا ایتالیا/ کاوه صباغزاده
خلاصه داستان: مشکلات زندگی نادر برفکوبان (حامد کمیلی) که طرفدار فرهنگ ایتالیایی است با همسرش برفا آسمانی (سارا بهرامی) که میخواهد فیلم اولش را بسازد در فلاشبک روایت میشود.
یک ملودرام نیمهموزیکال و مفرح که موضوعات مختلفی را با روایت اول شخص تعریف میکند. ایدۀ مرکزی فیلم که اعترافات یک زن و شوهر برای همدیگر در مدت قطع برق است از داستان کوتاه «موضوع موقت» نوشتۀ جومپا لاهیری اقتباس شده است، (کتاب «مترجم دردها»، ترجمۀ امیرمهدی حقیقت، نشر ماهی، 1380). هرچند که از جهتی میتوان گفت که این اعتراف کردنها، جزئی از فرهنگ مسیحیت کاتولیک است که فیلمساز به آن بخش از فرهنگ ایتالیایی نیز ارجاعاتی دارد.
بهانۀ فیلمساز برای قطع برق در ساعت مشخصی از شب، غیرمنطقی است و باورناپذیر. چرا ما باید بپذیریم که همسایهها از شهرداری خواسته باشند که هر شب از ساعت 10 تا 12 برای صرفهجویی، برق این کوچه را قطع کنند؟ بهتر بود که نادر و برفا بعد از یک نوبت قطع برق پیشبینی نشده، به طور اختیاری این موضوع را در برنامۀ شبانۀ خود قرار دهند. جالب توجه اینکه گرهافکنی و گرهگشاییهای فیلم نیز در همین مدت اعترافات شبانه رخ میدهد.
دو موضوع فرعی فیلم، عشق نادر به فرهنگ و زبان ایتالیایی است و ثانیاً مشکلات یک زن دستیار کارگردان که میخواهد اولین فیلم خود را بسازد. فیلم همچنین آکنده از ارجاعات فرامتنی است، ارجاعاتی به فیلمهایی مانند هامون و گربۀ روی شیروانی داغ، و اشخاصی همچون باران کوثری، کیانوش عیاری، علیرضا داودنژاد، محمود کلاری، روزنامۀ سینما، و همچنین کتاب تاریخ تمدن از ویل دورانت. در این فیلم، برخی از سینماگران وطنی در نقش خودشان بازی کردهاند از قبیل: همایون ارشادی، جهانگیر میرشکاری، دانش اقباشاوی، رضا سخایی و علی ملاقلیپور.
در دوران غلبۀ فمینیسم و زنسالاری وافر، ساخت چنین فیلمی که وقاحت زنان و صبر شوهران را برای حفظ خانواده نشان میدهد شجاعت فراوان میخواهد. زنان امروز به جای آباد کردن خانه، در حال خراب کردن آن هستند و لذا شوهر است که هم باید وظایف خود را انجام دهد و هم تکالیف همسرش را. ما شخصیت این زن بیاخلاق را باور میکنیم. چون او از همان نمای اول که در نقش دستیار کارگردان ظاهر شد، به همین سبک و سیاق رفتار میکرد. نادر به طرز عجیبی تا آخرین نمای فیلم، برای حفظ خانواده در تلاش است. هرچند که این موضوع به نظر راقم، با عشق فرهنگ ایتالیایی موجود در فیلم سازگاری ندارد. به عبارت دیگر، باید پرسید چگونه مردی که در همه چیز خود، در فرهنگ ایتالیا هضم شده است میتواند همچون مردان واقعی و سختکوش، به پای عشق دوران جوانیاش بماند و او را از خراب کردن زندگیاش بر حذر دارد؟
کاوه صباغزاده متولد 1359، فرزند مهدی صباغزاده، کارگردان مطرح دهۀ 1360 است که در اینجا نیز در نقش تهیهکننده ظاهر شده است. جناب کارگردان، قبل از ساخت فیلمش، به مدت شانزده سال در نزد کارگردانهایی دیگر، دستیاری کرده و تجربه آموخته است. روان بودن این فیلم در بیان قصه و ریتم خوب آن، از ظهور کارگردانی تازهنفس حکایت دارد.
مرگ مشکوک دوم
اِئو (خانه)/ اصغر یوسفینژاد
خلاصه داستان: سایه (محدثه حیرت) نمیگذارد وصیت پدرش که اعطای جسد او به دانشگاه علوم پزشکی برای تحقیقات است انجام شود.
این فیلم در تبریز و تماماً به زبان آذری ساخته شده و بازیگران محلی، به زیبایی در آن بازی کردهاند. جدا از مسئلۀ فرمی فیلم یعنی برداشتهای بلند که مخاطب را بعد از مدتی خسته میکند قصۀ فیلم، روان است و تماشاگر را تا آخر با خود همراه میکند. فیلم همانقدر که برای ترکزبانان میتواند جذاب باشد برای کسانی که این زبان را بلد نیستند دنبال کردن زیرنویسها خستهکننده خواهد بود.
فیلم، قصهگو است اما قصۀ آن با فرهنگ سنتی ما، سنخیتی ندارد؛ آن هم در شهرهای باهویتی مانند تبریز. حتی دشوار است که تصور کنیم چنین ماجرایی در کلانشهری مانند تهران رخ دهد. لذا هیچ بعید نیست که این قصه، از یک داستان خارجی اقتباس گشته و کارگردان سعی کرده باشد تا آن را بومی کند. زیرا نه موضوع اهدای جسد برای تشریح و نه تصرف در مایملک متوفی، موضوعاتی بومی نیستند و به فرهنگ ما تعلق ندارند.
عصبانی نشو!
آزاد به قید شرط/ حسین شهابی
خلاصه داستان: مرد بیگناهی به نام کیوان کمالی (امیر جعفری) بعد از ده سال حبس، یک سال به طور مشروط آزاد میشود. او سعی دارد خانوادۀ پراکندۀ خود را جمع کند. اما همسرش ناهید (شقایق فراهانی) با مرد دیگری ازدواج کرده است...
بعد از روز روشن (1391) و حراج (1393)، این فیلم سومین ساختۀ سینمایی حسین شهابی به حساب میآید. او تحصیل کردۀ رشتۀ موسیقی از دانشگاه تهران است و تجربیاتی نیز در ساخت فیلمهای تلویزیونی داشته است.
این فیلم، با بازی زیبای امیر جعفری برپا است. یکی از نقاط قوت بازی او در مواقعی است که او به دلیل آزادی مشروط، نمیخواهد عصبانی شود و خشم خود را میخورد. اگرچه بازیهای شکرخدا گودرزی، دیبا زاهدی و رامین راستاد (در نقش فرعی) نیز خوب و جذابند. در عوض، بازی مددکار زندان به فیلم لطمه زده است. او در سکانس ماقبل آخر در مقابل گودرزی بسیار بد بازی میکند مخصوصاً که فیلم، تفوق او را میطلبید که در عمل چنین چیزی اتفاق نمیافتد.
قصه به خوبی روایت میشود بجز در انتهای فیلم که گویی به سبب اتمام وقت، فیلمساز ناچار شده است کلاف سر در گم فیلم را جمع کرده و نقطهای بر پایان قصهاش بگذارد. لذا همه را به کلانتری میکشاند. این فیلم، بار حقوقی و قضایی بسیاری دارد چنانکه فیلم روز روشن نیز بر حول محور قانون و قضا میچرخید.
انتهای پیام/