۴۰ سال ۴۰ آلبوم | نگاهی به آلبوم "رقص آشفته"/ پرنیا: برای ایرج هر کجا دلم می‌خواست می‌نوشتم

40 سال 40 آلبوم | نگاهی به آلبوم "رقص آشفته"/ پرنیا: برای ایرج هر کجا دلم می‌خواست می‌نوشتم

آلبوم «رقص آشفته» اثری است ماندگار با آهنگساز حسین پرنیا و آواز ایرج بسطامی که با قطعه‌ی «گلپونه‌ها» ماندگار شد.

خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه

شاید بسیاری از ما ندانیم که تصنیف معروف «گلپونه‌ها» نخستین بار در کدام آلبوم منتشر شده است. اما آنچه بسیاری از ما می‌دانیم این است که این تصنیف در روزگار خودش خوش درخشید و هنوز هم برای مردم ایران آشناست. «گلپونه‌ها» تصنیفی است با صدای زنده‌یاد ایرج بسطامی که یکی از قطعه‌های آلبوم «رقص آشفته» با آهنگسازی حسین پرنیا است.

در اینجا می‌خواهیم با جزئیات بیشتری از این آلبوم آشنا شویم. بی‌شک «رقص آشفته» از آثار ماندگاری است که طی 40 سال گذشته منتشر شده‌اند.

 

برای آشنایی و بازمعرفی این اثر پای صحبت‌های حسین پرنیا نشستیم. در ادامه متن صحبت‌های حسین پرنیا درباره آلبوم «رقص آشفته» و البته قطعه‌ی «گلپونه‌ها» را می‌خوانید:

مقابله با عرفان زدگی موسیقی

«رقص آشفته» دومین آلبومی بود که با صدای ایرج بسطامی ضبط و در سال 1377 منتشر شد. در سال‌های دهه‌ی هفتاد جامعه جوزده از موسیقی‌های مثلا عرفانی بود. درست مانند امروز که جامعه موسیقی «پاپ» زده شده است. در واقع ما در دهه‌ی هفتاد عرفان‌زدگی داشتیم. هر کسی تاری و تنبوری و سه‌تاری می‌نواخت و دفی هم کنارش بود؛ به خودش لقب موسیقی عرفانی می‌داد.

موسیقی عارفانه که بخواهد نوشی از دریای عرفان داشته باشد، شرایطی دارد و هر کسی نمی‌تواند وارد آن عرصه شود. استفاده از چند ساز خاص الزام نوع خاصی از موسیقی نیست.

آثاری مانند آلبوم «گل صد برگ» نقطه عطفی در پرداختن به موسیقی جدی و موسیقی ایرانی است. این اثر از آثار بسیار تاثیرگذار در دوره‌ی خودش بوده است. این آثار هنوز هم تاثیرگذارند.

منظور من از موسیقی‌های عرفان‌زده چنین آثاری نیست. بگذارید مثال ساده‌ای بگویم. شما فکر کنید که شخصی دانا و توانمند و کارکُشته و با تجربه‌ای چندین ساله در عرصه تغذیه و فروش غذا هستید. عده‌ای سودجو در این میان هستند که فکر می‌کنند اگر آنها هم مانند شما وارد این عرصه شوند، می‌توانند به همان اندازه‌ی شما سود ببرند و موفق باشند. در حالی که هرگز چنین نیست.

این افراد وقتی وارد عرصه‌ای می‌شوند پس از مدتی ورشکسته می‌شوند و می‌روند. اما آسیب جدی به پیکره محصولات غذایی وارد می‌کنند.

در جامعه‌ی ما پول تعریف ندارد. درآمد شغل‌های مختلف شفاف نیست. مالیات‌ها مشخص نیست. به همین دلیل است که هر کسی در هر زمینه‌ای به خودش اجازه سرمایه گذاری می‌دهد. کسی که تا دیروز در عرصه ساختمان سازی فعال بوده، وقتی می‌بیند برگزاری کنسرت فروش خوبی دارد، تمام تلاشش را می‌کند تا وارد عرصه کنسرت‌گذاری شود.

پزشکی که تا دیروز طبابت می‌کرده، پولی خرج می‌کند و امروز خواننده‌ای معروف می‌شود. این‌ها دوام نخواهند داشت و خیلی زود کنار می‌روند اما ورودشان به این عرصه‌ها آسیب‌های جدی به عرصه هنر وارد می‌کند. ما در عرصه موسیقی هم دچار چنین بُحرانی هستیم.

موسیقی را باید مردم زمزمه کنند

در همان آلبوم اول که در سال 1373 با گروه «همایون» با عنوان «تحریر خیال» منتشر کردیم، رویکردم ادبیات معاصر بود. نگاهی تازه به موسیقی ایران با محوریت ادبیات معاصر؛ منظورم از ادبیات معاصر استفاده از سروده‌های شاعرانی بود که در روزگار ما زندگی می‌کردند.

می‌خواستم موسیقی ایرانی از این حالت عرفان‌زدگی خارج شود و با موسیقیِ خودِ مردم ارتباط برقرار کند. امروز شاید 200 موزیسین داریم که موسیقی می‌نویسند؛ در واقع این 200 موزیسین برای همین 200 موزیسین موسیقی می‌نویسند. در صورتی که این 200 نفر باید برای 80 میلیون نفر موسیقی بنویسند. شبیه به اتفاقی است که در عرصه ادبیات افتاده و مثلا 2 هزار شاعر برای همین 2 هزار شاعر شعر می‌گویند.

اثر هنری باید به میان مردم برود و مخاطب عام داشته باشد نه مخاطب خاص.

عارف در دوران قاجر، موسیقی را از دربار به میان مردم کشاند. من هم دغدغه‌ام این بود که موسیقی بنویسم که به میان مردم برود. در آن دوره به مانا نام ایرج بسطامی گفتم که باید کنسرت‌هایی داشته باشیم که مردم آثارمان را زمزمه کنند. اگر این اتفاق نیافتد موسیقی‌مان محکوم به انزوا می‌شود.

در آلبوم اولمان قطعه‌ی «یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت» خیلی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. این قطعه اکسیژن جدیدی به دنیای تصنیف‌سازی موسیقی ایرانی بود. در همان آلبوم اول اثر دیگری بود با این مطلع «از نی بی نوا می‌نویسم» که این قطعه هم بسیار مورد توجه قرار گرفت.

این دو قطعه یکی از سروده‌های شیون فومنی و دیگری از سروده‌های علی آذرشاهی بود.

 

ریتمی ملنگ برای شعری از آرتیمانی

در آلبوم «رقص آشفته» یکی از شعرهای رضی‌الدین آرتیمانی را جرا کرده‌ایم که بیت نخستش اینگونه است:

همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم / همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم

برای این شعر ریتم ملنگی را انتخاب کردم.

روزی یکی از خوانندگان موسیقی کشورمان از من پرسید، چرا برای چنین شعری که مفهمومی غمگین دارد، ریتمی شاد را انتخاب کرده‌ای. به او گفتم که  این شعر نشان می‌دهد که ذهن شاعر در یک حالت مشوشی است که این مشوش بودن به خاطر درماندگی از روزگار نیست. شاعر می‌خواهد بگوید با تمام دردها اما باز هم نمی‌خواهم این رقصانه بودن و پایکوبی کردن را فراموش کنم. به همین دلیل و با توجه به مفهوم واقعی شعر است که چنین ریتمی برای چنین قطعه‌ای انتخاب کرده‌ام.

تلویزیون در شنیده شدن «گلپونه‌ها» بسیار موثر بود / امروز رسانه ملی را نداریم

قطعه‌ی «گلپونه‌ها» در تمام کنسرت‌هایمان اجرا می‌شد و حتی با درخواست‌های مردم دوبار و گاهی سه‌بار هم آن را اجرا می‌کردیم.

آن زمان آقای مومنی برنامه‌ای در تلویزیون داشتند و وقتی قطعه‌ی «گلپونه‌ها» را شنید، عنوان برنامه‌اش را عوض کرد و «گلپونه‌ها» گذاشت.

آن زمان آثار ما از تلویزیون در زمان‌های بسیار مناسبی پخش می‌شد. ما امروز تریبون رسانه ملی را نداریم و متاسفانه این تریبون در اختیار موسیقی‌های بی‌هویت است.

موسیقی نمی‌تواند مبتذل باشد. شاید کلام بتواند مبتذل باشد اما موسیقی نه. وقتی می‌خواهیم کسی را بشناسیم اسمش را می‌پرسیم و از ریشه و گذشته‌اش می‌پرسیم. موسیقی‌هایی که امروز در رسانه ملی پخش می‌شود هویتی ندارند.

اگر امروز رسانه ملی در اختیار ما بود می‌توانستیم تصنیف‌هایی به گوش مردم برسانیم که در ذهنشان باقی بماند.

در پخش آثار منِ آهنگساز تا جایی دخیل هستم که اثر در استودیو در اختیار من است ولی وقتی اثر را به پخش کننده می‌دهیم، همه چیز دیگر در دست اوست. در شنیده شدن «گلپونه‌ها» رسانه وظیفه خودش را به بهترین شکل انجام داد. این اثر در زمان‌های بسیار مناسب و بارها و بارها در تلویزیون پخش شد.

چند سال پیش آلبوم «رقصانه» را با صدای شهرام ناظری منتشر کردیم که آن هم اثر بسیار مهمی است اما امروز دیگر تلویزیون این آثار را پخش نمی‌کند.

موسیقی پس از انقلاب به سمت انتقال مفاهیم انسانی رفت

بعد از انقلاب فارغ از مسائل سیاسی و اقتصادی؛ اتفاق مهم این بود که موسیقی به سمت انتقال مفاهیم انسانی می‌رفت. ما پیوندی با متاخرین ادبیات داشتیم. مردم بی‌صبرانه و با شوق کتاب بزرگان ادبیات را تهیه می‌کردند. به یاد دارم که کتاب گلستان و بوستان سعدی کمیاب می‌شد و خیلی زود این کتاب‌ها به فروش می‌رسید.

به نظرم پس از انقلاب موسیقی و حتی سینمای ما دچار تحول مفهومی و معنایی خوبی شده بود. در موسیقی ما پیشرفت بسیاری داشتیم. آنقدر این پیشرفت چشمگیر بود که اغلب هنرمندان عرصه موسیقی ایرانی اهل مطالعه و بینش و آگاهی بودند.

اما این جریان در ادامه منحرف شد...

از نیمه دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد آثاری مانند آلبوم «دستان» منتشر می‌شد. در آن دوران اثری مانند «آتشی در نیستان» منتشر شد. هنوز هم پس از گذشته سال‌های بسیار وقتی کنسرت‌هایی با شهرام ناظری برگزار می‌کنیم، مردم دوست دارند «آتشی در نیستان‌» را بشنوند.

تازگی ارتباط مستقیم با اندیشیدن دارد / آگاهی دادن یا آگاهی بخشیدن

به نظرم اثر تازه اثری نیست که الان ساخته می‌شود. تازگی ارتباط مستقیم با اندیشیدن دارد. آثاری داریم که امسال تولید می‌شوند اما بوی کُهنگی می‌دهند. شعر حافظ مربوط به چندین قرن پیش است اما هنوز هم برای ما تازه است.

«گلپونه‌ها» محصول باوری بود که من در موسیقی داشتم و هنوز هم این باور را دارم. ما هرچقدر بتوانیم آیینه‌ی مردم باشیم؛ بیشتر می‌توانیم با آثارمان به میان آنها برویم.

«گلپونه‌ها» محصول باوری است که در ذهن موزیسینی شکل می‌گیرد که از جنس خود مردم است. هنوز هم دوست دارم در میان مردم راه بروم و با مترو و تاکسی دنبال کارهایم بروم. هنر من این است که مردم را یک پله بالاتر بیاورم تا بتوانند بیشتر فکر کنند. وظیفه هنرمند آگاهی بخشیدن به جامعه است نه آگاهی دادن. آگاهی بخشیدن به مردم وظیفه هنرمند است. اما وقتی بحث آگاهی دادن باشد، بحث تولید به میان می‌آید.

برای ایرج هر کجا دلم می‌خواست می‌نوشتم

کار کردن با ایرج خوبی‌اش این بود که در قید این نبودم که کجا دارم می‌نویسم. آزادانه احساسم را می‌نوشتم. هر جا می‌نوشتم ایرج می‌خواند. برخی خوانندگان وسعت صدای خوبی ندارند و هر جایی نمی‌توانند بخوانند؛ مثلا اگر شورِ سُل برایشان بنویسید نمی‌توانند بخوانند و باید شورِ لا شود. این مسائل خلاقیت آهنگساز را محدود می‌کند.

چرا رقص آشفته

شاید این نکته در ذهن مخاطبان ایجاد شود که چرا نام این آلبوم «رقص آشفته» است. قطعه‌ای در این آلبوم هست که تکنوازی سنتور است. نام آن قطعه «رقص آشفته» است. آشفتگی به این خاطر که آن زمان هر کسی در بلاد خودش صوفی‌خانه‌ای راه انداخته بود و مریدانی داشت و خودش مرادشان شده بود. این فضا خیلی زیاد شده بود.

الان هم متاسفانه همان آشفتگی‌ها هست. هر کسی سازی می‌زند و روی صحنه از مردم سواستفاده می‌کند. البته مردم هم بی‌گناه نیستند و گناهشان این است که مطالعه نمی‌کنند تا آگاهیشان بیشتر شود و هر کسی نتواند فریبشان دهد.

من در چنان احوالی در جامعه، کلمه‌ی «رقص» را آوردم. چون باورم این است که هر انسانی رقصانه بودنش را فراموش کند، تعادلش از بین می‌رود. هر کسی رقصانه بودنش را فراموش کند ریتم زندگیش را فراموش می‌کند. «رقص» تعالی بخشی است که پر از اشفتگی‌ست.

اثر باید ملودی محور باشد نه هارمونی محور

با ایرج بسطامی به جاده چالوس رفته بودیم. آنجا شعر هما میرافشار را زمزمه می‌کردم که همین گلپونه‌ها بود. کلیدواژه‌هایی مانند، غم، تنها، گلپونه‌ها، سحرگاه، خواندن، آزده‌جانی و.... همه اینها کلماتی بود که بار مفهومی زیادی داشتند. به همین دلیل این شعر را انتخاب کردم و رویش ملودی گذاشتم.

سادگی و روانی در یک ملودی می‌تواند موجب پذیرش یک قطعه از سوی جامعه شود. قطعه گلپونه‌ها را می‌شود به راحتی زمزمه کرد و با هر سازی نواخت. اثری در بین مردم می‌ماند که ملودی محور باشد، نه هارمونی محور...

موسیقی نوشتن روی شعر نیما دشوار است

سخت است که روی شعر نیما موسیقی بنویسید. نیما به گونه‌ای می‌اندیشیده که هیچ کدام از معاصرانش حتی نزدیک این اندیشه هم نرفتند. به خاطر اندیشیدن در نوع جایی که زندگی می‌کرد. باورهای سنتی یک آدم و عاشقانه‌های غیرباورانه‌ی او در محیط زندگی و اشاره‌ی او به جایی از طبیعت که خشن بود و بعد نرم کردن ذهن این خشونت با کلماتی که پراز مهر بود.

من برای قطعه‌ی «تو را من چشم در راهم»، چهارگاه را انتخاب کردم.

کوچکترین عضو گروه «همایون» بودم

من کوچکترین عضو گروه «همایون» بودم. آن زمان جمع کردن آن همه نوازنده بزرگ گردهم سخت بود.

اکنون دیگر استاد ناهید نمی‌تواند ساز بزند، رئوفی اوضاع کلیه‌هایش خوب نیست، جمال جهانشاد نمی‌خواهد ساز بزند، نعمت ناصر سال‌هاست که به لندن رفته است. آقای فرهمند هم گاهی می‌بینمش و با هم صحبت می‌کنیم.

گروه «همایون» همچنان به فعالیتش ادامه می‌دهد. شکل کلی کار را من حفظ کرده‌ام. شاکله گروه حفظ شده و فقط نوازندگان تغییر کرده‌اند.

مروری بر آلبوم «رقص آشفته»

رقص آشفته در آواز ابوعطا، دستگاه شور، دستگاه چهارگاه و دستگاه همایون اجرا شده‌است.

اشعار این مجموعه از سروده‌های هما میرافشار و نیما یوشیج است. تصنیف گل‌پونه‌ها در این آلبوم یکی از زیباترین و معروف‌ترین آثار ایرج بسطامی است که به خصوص بعد از وفات او طی حادثه زلزله بم در پنجم دی سال 1382 آوازه‌ای ملی یافت. نسخه اصلی و استودیویی این تصنیف در همین آلبوم و نسخه‌های کوتاه تر مربوط به اجراهای زنده در آلبوم‌های حال آشفته و کنسرت گل‌پونه‌ها 1 منتشر شده‌است.

ایرج بسطامی: آواز

حسین پرنیا: آهنگساز، تنظیم کننده، سرپرست گروه و نوازنده سنتور

نوازندگان گروه همایون:

حسن ناهید: نی

سیامک رئوفی: ویلن، کمانچه، آلتو

سیامک نعمت ناصر: تار

محمود فرهمند: تنبک

سیاوش ظهیرالدینی: آلتو

مازیار ظهیرالدینی: ویلن

هادی آزرم: ویلن

کریم قربانی: ویلنسل

شهاب قاسمی: دف

علی تفرشی و سودابه شمس: خوانندگان کُر

فهرست قطعه‌ها

    تصنیف همه دردم (شعر رضی الدین آرتیمانی)

    قطعه رقص آشفته (تک نوازی سنتور، تک نواز: حسین پرنیا)

    تصنیف گل‌پونه‌ها (شعر هما میر افشار)

    قطعهٔ نوشانوش (گروه نوازی)

    تصنیف حریر مهتاب (شعر علیرضا اخلاقی)

    تصنیف شباهنگام (شعر نیما یوشیج)

    ساز و آواز (شعر حافظ شیرازی، به همراه سنتور نوازی حسین پرنیا)

    تصنیف هستی من (شعر هما میر افشار)

    تصنیف رشته مهر (شعر هما میر افشار)

    تصنیف چه دل‌ها (شعر سعدی شیرازی)

    متن تصنیف همه دردم سروده رضی الدین آرتیمانی

همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم            همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم

وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت                چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم

گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم            حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم

متن تصنیف گل پونه‌ها سروده هما میرافشار

گل‌پونه‌های وحشی دشت امیدم، وقت سحر شد                خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد

من مانده‌ام تنهای تنها             من مانده‌ام تنها میان سیل غم ها

گل‌پونه‌ها، نامهربانی آتشم زد              گل‌پونه‌ها، بی همزبانی آتشم زد

می‌خواهم اکنون تا سحرگاهان بخوانم           افسرده‌ام، دیوانه‌ام، آزرده جانم

متن تصنیف حریر مهتاب سروده علیرضا اخلاقی

دیدمت در حریری زمهتاب سرد و خاموش خفته بودی               یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی

در دو چشمت طلوعی نهان بود، چون ستاره می‌دمیدی               در شب بهت ویرانی من، قصه‌های مرا از سر شوق می‌شنیدی

بی شکیبم بی قرارم سر بپاهای جنون می‌گذارم                بی شکیبم بی قرارم دل به دریای تو می‌سپارم

در بهاری که بی تو خزان شد، باورم شد دگر نیستی تو               خود نگفتی که من هم بدانم، کیستی تو، چیستی تو

متن تصنیف هستی من سروده هما میر افشار

از من ای هستی من دور مشو             می من مستی من دور مشو

رشته عمر منی جان منی          عشق من دین من ایمان منی

تار و پود دل بیمار تویی            خواب و بیداری و پندار تویی

گرچه همچون خم می در جوشم         خون دل می‌خورم و خاموشم

متن تصنیف رشته مهر سروده هما میرافشار

رشته مهر تو شد زنجیرم           گر جدا از تو شوم می‌میرم

پس مرا یکه و تنها مگذار          مست و افتاده و از پا مگذار

متن تصنیف چه دل‌ها سروده سعدی

چه دل‌ها بردی ای ساقی          ز ساق فتنه انگیزت

دریغا بوسه چندی بر               زنخدان دلاویزت

دگر رغبت کجا ماند                کسی را سوی هشیاری

چو بیند دست در آغوش           مستان سحر خیزت

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
پاکسان