یادداشت| برای خاطر این «بیدهای بی مجنون»

یادداشت| برای خاطر این «بیدهای بی مجنون»

شبنم فرضی‌زاده، از شاعران کشور، در یادداشتی به بررسی تازه‌ترین اثر محمدحسین انصاری‌نژاد با عنوان «بیدهای بی‌مجنون» پرداخته است.

خبرگزاری تسنیم، شبنم فرضی‌زاده:

"بهار سهم شما باد بگذرید از من
مرا که منزوی‌ام بی‌بهار بگذارید"

بفرمایید شعر ازین بیشتر؟

به‌عنوان شاعری که اگر اغراق نباشد دیگر کامل با قلم برادر ارجمند شاعر زلالی‌ها، محمدحسین انصاری‌نژاد آشنا هستم، باید بگویم هر مجموعه تازه‌ای که از این شاعر نشر و خبرش رسیده است، با ولع و طمع احساس برای دیدن و خواندنش منتظر بوده‌ام.

شاعری که با قلم دوستی می‌کند:

"درست می‌شنوی این صدای هق‌هق مردی است
که دل سپرده به ساحل که سر نهاده به دریا"

وجود نوعی نگاه تردیدآلود و طنزآمیز در این مجموعه هم از ویژگی‌های مشترک تمام شعرهای شاعر است:

"شب یلدا همیشه مال شماست خط زدم شعر اعتراضم را
مگر از یمن جشنواره‌تان سکه‌ای هم به شاعران برسد"

شاعر با نگاه کردن به واقعیت‌های زندگی نتیجه نگریستن خود را به دیگران به صورت بینشی جدید عرضه می‌کند. او با دیدن و انتقال بینش جدید خود به مخاطب، نه تنها به نگاه خود تحرک می‌بخشد؛ بلکه نگاه دیگران را نیز تغییر، تحریک و تقویت می‌کند:

"گشوده شد در دیزی حیای گربه کجاست
ببین چه زود گلوگیر می‌شود نانت"

***

"حاتم شدند اینجا نان و نمک‌فروشان
کج می‌شود ترازو دست محک‌فروشان"

شاعر در وادی مصاریع شکل‌هایی از قبیل مرگ، عشق و تمامی مسائل روزمره را می‌بیند و تفاوت شاعر با مردم عادی را در توجه شکل نگاه, خوب به تصویر می‌کشد. سپس اتفاق‌ها را دقیق‌تر و موشکافانه‌تر برای مردم بیان می‌کند. این نوع نگاه را مثل یک نقاشی می‌بینم که در طول تاریخ، زندگی هنرمندان را به خود مشغول کرده است.

"بیدهای بی مجنون"  دارای نگاه اجتماعی است که در تمامی شعرای موفق دهه‌های50  و 60 همانندش را زیاد دیده‌ایم. خلق تصاویر غیر واقع و استفاده از آن را در بسیاری از بیت‌ها شاهد هستیم. شاید به این دلیل که ایجاد چنین فضایی نیاز به ذهنی توانا و پیچیده دارد، "بیدهای بی مجنون" را خوشبخت می‌دانم!

"تعبیر خواب نیمه شبت سخت روشن است
آن یازده ستاره اگر سر فرو کنند"

***

"تو را دغدغه کودکان بی کفش است
شگفت نیست که در عید هم عزاداری"

شاعر در قصیده هم موفق ظاهر می‌شود؛ زیرا ایجاد تعقید و پیچیدگی‌های هم‌سو با  احساس مخاطب امروز می‌تواند این قالب را بار دیگر خاطر نشان کند. شاعر در "در آفتاب مضامین" استاد محدثی خراسانی را موضوع می‌کند و از حالات و احساسات خود سخن می‌گوید:

"صبح آمده است ونافله غنچه‌ها بلند
بر جانماز زنبق و نسرین نشسته‌ای"

اتفاقی که در چارچوب برخی بیت‌ها رخ داده است، منجر به برقراری ارتباطی موفق‌تر و ماناتر با مخاطب می‌شود، اتفاق خوشایندی است، هرچند در بسیاری موارد هم این ویژگی بیش از آنکه در جهت قوت شعر عمل کند، کمی سوال برانگیز به نظر می‌رسد.

"علم به دوش شهیدان کیستند به دشت
به لاله پوش‌ترین قسمت زمین که منم"

***

"شگفت نیست عصاها دوباره مار شوند
ببین نشسته در انکار قوم ساحره‌اند"

غزل در یک دهه گذشته رشد قابل قبولی داشته و مجموعه‌های شاعران امروز بیشتر موئد این مهم است. من غزل‌های "بیدهای بی‌مجنون" را در این پنجره سپید می‌بینم. حضور عاطفه علاوه بر اینکه موجب ارتباط نزدیکتر و صمیمانه‌تر مخاطب با شعر شده بلکه به یکدستی شعر و پیوند خوردن ابیات مختلف به هم و در نهایت خلق یک کل واحد شده است. این را می‌توان نتیجه توجه به حس‌های شخصی و درونی و کشف آنها دانست:

"ققنوس‌وار ریخته‌ای بال در قفس
ای رقص شعله در نفس آفتابی‌ات"

***

"در ترمه ابر می‌رود راه در آب
با کفش کتانی‌اش شبان‌گاه درآب"

 

سطوری که نوشته شد بی‌شک تمام ِ "بیدهای بی مجنون" نیست! باید نشست و بیشتر نگاه کرد. باید بیت‌ها را گاه از منظر یک شاعر خواند و گاه با حس و نگاه یک مخاطب. پیرترها احساس آبی‌تری دارند و جوان‌ترها شاید دنیای مجازی‌شان را با این بیت‌ها سر کنند. نمی‌دانم. هرچه که هست لذتی بود که در دوباره خوانی‌اش نصیب من شد. برای خاطر این بیدها، سپاس.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران